امبراطورية عاش حكامها الاف سنين نحو المجهول تلاقي بعض التناقضات والمشاكل التي لحقت بعصرنا الحديث هاذا لي فولاي لم تتوقع هذه الطالبة الجامعية نفسها انها ستخطف بعد ان كانت ضحية سهلة الخداع، تقع بشباك عائلة كيم التي ستقوم بجرها نحو حقيقتها حين تكتشف فيما بعد سرا عاشت الاف الاعوام دون ان تعلم به 📌الرواية فنتازيا ارجو عدم ترويج روايات اخرى بتعليقات رجاءا والى سأضطر للحدف _ لي فولاي _ كيم تايهونغ⛔ للمعلوماتيات الرواية ليست منحرفة او تحتوي على علاقات جنسية او اهانة اي من الابطال الرواية نظيفة تماما وخالية من اشياء تمس بالحياء لذا يا عزيزي القارئ تأكد من انك تقرأ برواية نظيفة بعيدة كل البعد عن الانحراف
أتَدٓريّنَ اٰنّ اْلٓتٓقَاْئَكِ كَاٰنْ أجٓمَلَ صُدٓفْةً قَدٓ رَأِيْتُهَاٰ اٰمْ عَلِيّ اٰنْ أخُبِرَكِ بِطَرِيقَتٓي..؟لْاَ أدٓرِي مَا فَعَلتِي بي لَقَدٓ جَعَلْتِنْي أُصَابُ بِالجُنْونِ لا اَرٓى سِوَاكِ اصَبَحٓتُ مَهْووسَاً بِعُيٓونَكِ...انْتٓي لْي فَقَطٓ لَقَدٓ اصٓبَحٓتِي مِنْ مُمٓتَلَكَاتِي..الشخصيات الاساسيةبارك سونغهون: 25سنة. رئيس شركة بارك لإدارة الاعمالكيم سوجين: 20سنة. درست ادارة اعمالتدور احداث القصة حول فتاة ذهبت الى أميركا لتكمل دراستها و التقت بشاب خدعها و اوهمها بالحب فأصبحت تكره الحب و تمقته ولكن ماذا ان اضطرت لان تعيش مع شخص لا تعرف عنه شيئ سوى اسمه ؟ و ماذا لو قام بتغيير اعتقادها عن الحب ؟
تراقصت الأماني مع اليأس، واندلعت الصراعات في كل زاوية مظلمةتتقاطع مساراتهم في لحظة محددة، وتشاء الاقدار التقاء ملاكمة شوارع مع اكبر رجال مافيا ورجل اعمال معروف، كما يلتقي ذلك النجم الساطع مع الكوكب المنبثق في سماءٍ مظلمة. حين يتعارض الصدق مع الخداع، والشر يصارع الخيرهذه قصة تمتزج فيها المغامرة بالغموض، وتندمج الحروب الخفية مع الصراعات الشخصية. عبور إلى عوالمٍ لم يشهدها البشر من قبل، حيث تتقاطع القوى والضعف، وتنسج الأقدار خيوطها بأنامل غامضة.ملاكمة ومافيا. ....فلتنغمس في هذا الكون المدهش....الشرح في الفصل الاولتفضـــــلوا
قصة قصيرة ..جمعات الليل بالنهار ..جمعات الكحل بالبيض ..جمعات الشتا بالربيع ..جمعات البرد بالدفا ..جمعات الأرض بالسما ..جمعات التمرد بالخضوع ..و جمعات قلبو هو بعينيها ..قصة ماشي واقعية و ماشي خيالية .. هي فشي بلاصة بيناتهم بجوج .. ماشي قديمة و ماشي عصرية .. لا الزمن و لا المكان معروفين .. تجربة جديدة عليا فالكتابة .. ماعرفتش واش فشلت ولا نجحت و لكن لي عارفة هو أنني رتاحيت و أنا كنكتبها .. قصة بغيتكم تشوفوها و تشموها و تحسو بيها كتقيسكم ماديا ماشي غير معنويا .. بغيتها تسرقكم بتفاصيلها من واقعكم كيفما سرقاتني و تعيشكم حياة أخرى و حب ماتنساوهش .. حب بين بنت متمردة صعيب تتروض .. و راجل كيفضل يمو.ت و مايحنيش الراس .. و بيناتهم الشيخ و ولدو و مكحلة عمرها خمسين عام ...🫐 جـــنـــب الـــواد 🫐✨رويـت عطـشي و عطـش عودي فدقـيقة .. و عشـت وراهـا سبـع سنيـن عطـشان .. لعينيــك ..✨🫐🫐🫐• تصنيف: رومانسية 💙✨
افرغت كأس نبيذ فوق راس تلك الفتاة تحت ضحكاته الخبيثة وهو يسمعها تردف بقسوة : ايتها الحقيرة ان اقتربت منه مرة أخرى سٱبرحك ضربا !قالتها و كأنها لم تبرحها ضربا اساسا ...ليقترب منها الحارس قصد ابعادها عن تلك الفتاة ليصرخ فيه : إياك ولمسها ايها المخنث!ليبتعد بخوف شـديد تحـت نظـراتها نحو تلـك فـتاة ملقاة على الأرض بوجه محمر من الضرب لتردف: أرأيت هو يُـحبني انا ! هـذا الرجـل هو ملـكي أنا !By : MARWA 💕
" پایان یافته"اون فقط یه دختر ساده بود که برای استخدام توی شرکتی به نام J.k ، درخواست داده بود غافل از اینکه اتفاقات دارکی درونش به وجود میادو افراد سردو ترسناکی داره که باعث میشه هر کسی مو به تنش سیخ شه همش تقصیر خودش بود که با پای خودش رفت تو تله و درگیر ماجراهای عجیبی شد ... حالا تو اون گودال عمیق وسط گیجی و نا آگاهی ناخواسته به کسی دل میبنده ... ___________________________شخصیت های اصلی : جونگکوک ، هه را ، شوگا ، جیمین ، مینانویسنده : راشلکاپل : استریت ( boy × girl )ژانر : انگست ، رمنس ، اسمات ، زندگی روزمرگی ، عاشقانه ، *قوانین و مقررات یه کشور . شغل ها و شخصیت ها هیچ ربطی به زندگی واقعیه ما نداره همه از ذهن نویسنده به وجود اومده ...
+ دوستت دارم!_ بخاطر سیب ترشهام؟+ اونم هست...ولی حتی اگه اونها هم نباشن، بازم دوستت دارم.🍏 کاپل: کوکوی🍏 ژانر: امگاورس، رمنس، فلاف🍏 وضعیت: تکمیل شده.
بکهیون قرار بود فقط یه گپ ساده با عشق دیرینهش داشته باشه.اما چانیول شرابش رو روی بک میریزه و گپ سادشون تبدیل میشه به....*************داری باهام چیکار میکنی؟جالب بود که فکر هردوشون همین جملهست.-کاری نمیکنم...-میکنی. داری یه کاری میکنی که خودداریم رو از دست بدم.-تو پارک چانیولی؟-پارک چانیولی که حسمیکنه دیوونه بیون بکهیون شده.-دیوونه خودم یا بدنم؟بک درحالی زمزمه کرد که فاصله نزدیکی با لبهای مرد داشت و همزمان موهای کوتاه پشتِ سرش رو نوازش میکرد. -کی میدونه؟!-تو میدونی🍷این یه سه پارتی کوچولوعه🍷*************𝐍𝑎𝑚𝑒 ➪ 𝖱𝖾𝖽 𝖶𝗂𝗇𝖾🍷𝐆𝑒𝑛𝑟𝑒 ➪ 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖲𝗆𝖺𝗍.𝐂𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒 ➪ 𝖢𝗁𝖺𝗇𝖻𝖺𝖾𝗄.𝐖𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟 ➪ Hyun_L_1485
• مآذَآ لُِوُ ڪنتي تستحٍمين وُطُلُِبَتي منشُفُة من آخـتڪ بَحٍسن نيةوُلُِڪن تڪتشُفُي بَأن من جٍلُِبَهـآ لُِڪ هـوُ قٌآتلُِ وُفُرٍدِ عٍصآبَهـآتﮯ منزْلُِڪ لُِلُِآخـتبَآء ! . _ جٍيَۈن جٍۈنغ گۈگ
_اسـلـحـه_نویسنده: راحیل کاپل: کوکوی ژانر: جنایی، اکشن، پلیسی، انگست، ماجراجویی، اسماتخلاصه:فرمانده جونگکوک، عاشق دل شکسته ای که برای گرفتن انتقام قتل دوستپسرش تراشه ای رو می سازه که عاقبت همهاشون رو نامعلوم میکنهو کیم تهیونگی که ادعا میکنه فقط یک کافهداره و دوست دبیرستان جونگکوکه وارد زندگیش میشه اما آیا واقعا تهیونگ همونیه که نشون میده یا چیز های دیگه ای توی فکرش داره؟
لاازال دوما افكر كيف ستتم الامور مستقبلا ، ولكن اخترت ان اتركها للقدر " عزيزي انا جد لاذعة وعالمي يسوده السواد والكارما من تتحدث عني ، هل تود التوغل معي فيه ومواجهة عقوبة الكارما ؟ " " تبا لتلك العينين السوداء كسواد سماء الليل التي جعلتني اسيرا لها وكسرت حصوني ، لكِ هذا عزيزتي لقد فزت مرة ، المرة القادمة انا المسيطر "_ ملاحظة : هاته الرواية من وحي خيالي الخاص وكل افكارها تعود لي ، لااسمح بالسرقة و التحايل ، وان رايت اي تشابه بالافكار فهو سيكون من باب الصدفة فقط . و امر ٱخر سيكون التحديث بطيء وشكرا _
「نگاهِ ساحرش، تهیونگ رو جادو کرده بود. تهیونگ مجنونِ جونگ کوک شده بود و جونگ کوک هم عاشق اون، اما ته داستانِ عاشقانه شون به کجا می رسید؟! "نوعِ جرم؟!" _ قتل "نامِ قربانی؟"_ جئون جونگ کوک..!"علت؟" _ اون پدرِ خوبی بود اما مردِ خوبی نبود.」· · · ────៚──── · · · 𓄹.𝗡𝗮𝗺𝗲: Dead Soul 𓄹.𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲: Smut, Dark, Psychology 𓄹.𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: Kookv 𓄹.𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿: Anteاین فیک یه مینی فیکه و روز آپ مشخصی نداره چون میخوام پشت سر هم اپش کنم.
قومارکەرێکی تازەیە ..من یەکەم جارمە دەیبینمدەبینی ئەو زۆر سەرنج ڕاکێشە ئەو زۆر جوان و تەواوەچاوەکانی ئەفسووناوی و دڵبەرن ببینە ئەو زۆر سارد و دڵڕەقە من خۆشمناوێدڵنیابە بەپێی کات دەگۆڕێئەمەش بۆ هەوادار و خوێنەرانی تایهیۆنگ 💗🥺هیوادرم بەدڵتان بێت و لە هەموو هەڵە و کەموکوڕەیەکی ببورن
حيث مين يونغي فقد والديه في حادث سيارة في عمر الخامسة ... و هو الآن يعيش في دار الأيتام -كل من يخالف التعليمات سيعاقب ... و بقسوة -اريد الانتحار ... -الحل الوحيد للخروج من هنا هو الموت ... فقط
أتَدرِينَ لو أنَني لَمْ أقتَحِم مَكتِبَ أخَاكِ لَما كُنتي ملكاً ليَّ الان؟مَا زِلتُ اشَكُرُ اندِفَاعي في ذَلِكَ الوَقِتْ..........تدور القصة حول عائلتين من اثرى العائلات في كوريا كل عائلة تملك شركة تجارية ضخمة و مع ذلك العائلتان مقربتان جداً من بعضهما. شائت الصدف ان يلتقي الابن الاكبر لعائلة جيون صدفةً بالابنة الصغرى لعائلة بارك بعد مرور زمن طويل فما الذي سيحصل بعد ذلك ؟الشخصيات الرئيسية:السيد و السيدة باركالسيد و السيدة جيونبارك جيمين : و هو الابن الاكبر لعائلة باركبارك يوني: و هي الابنة الصغرى لعائلة باركجيون جونغكوك:و هو الابن الاكبر لعائلة جيونجيون سويون: و هي الابنة الصغرى لعائلة جيون
••|برشی از داستان....+ نیومده گرد و خاک به پا کردی پارک_ دارم برای خودم حد و حدود تعیین میکنم+ خیلی خوبه_ جواب سوالمو نگرفتم؟+ گستاخی جیمین و ازش خوشم نمیادجیمین مشخصه ای زیر لب زمزمه کرد و دور یه مورد خط کشیدآیپد رو تخت سینش گذاشت و با چشم های جدی و سرکشش توی چشم هاش زل زد_ من با ادمهای اطرافت فرق دارم جئون، رام و مطیع نیستم، چه خوشت بیاد چه نیاد باید باهاش کنار بیای، بندم کردی به اینجا اما مجبوری رفتارم رو تحمل کنی و در ضمن من پارک جیمین ۳۰ ساله انقدری بالغ شدم که اختیار تصمیم هام دست خودم باشه و تو جئون جونگکوک مجبوری قبولش کنیCouple: kookmin | taegi📌 کاپل ها ورس هستندروزهای آپ : نامشخصی!
🚨جديد جديد 🚨 ♣️تحت عنوان♣️ ❤كنيتي مصيبة❤ بقلمنا نحن🖊: نجوى.. تيما مبارك ..فاتي الدكالية..لبنى اخ ..اميمة اخ ..فاتي مب ..سعاد بنقصتنا قصة مشي كباقي القصص هذفنا منها هي ندخلو السعادة و ناخدوها بمرح و نعرفو حكمة كنيتك هي هويتك و الا حشمتي منها كيف الا حشمتي من اصلك و مراضياش بيه قصتنا قصة مشي كباقي القصص خودي من هذه البنات عبرة و عرفي كيفاش تعاملي معاها مشي كنيتك خايبة تحشمي فتاخري بيها و هزي راسك الفوق قصتنا قصة مشي باقي القصص نخليكم تقراوها و متنساوش رايكم كي همنا 〰〰〰〰〰〰〰〰〰بلا منطول عليكم 😍👇👇❌الآراء ثم الآراء سواء سلبية أو إيجابية...❌بااااا يسمح بنشر القصة ❌كنتمنى تعجبكم القصة#منقول#
عشق(باشه میدونم سادست)❌این فیک تموم شده و فصل دوم در حال اپه با اسم 과거.ژانر:اسمات،دارک وب،دختر پسری،BDSM(شاخه های مختلفش)،خشن...خب فکر کنم همینا کافیهتوجه:این فیک دارای صفحه های شکنجه و خوشنت بار می باشد اگر دوست ندارید نخونید لطفا*مورد داشتیم حالت تحوع گرفته!کاپل اصلی:ا/ت و یونگی. کاپلای فرعی:هوپمیم،ویکوک،نامجینخب من این و همینجوری می نویسم و راستش خب نمیدونم فقط امیدوارم دوست داشته باشید همین.خلاصه:یونگی و دوست دخترش ا/ت که در گروهی به اسم درتی انجلز که در دارک وب کار میکنه مشغول بودن که رابطشون به صورت ناراحت کننده ای از هم میپاشه حالا ماموریتی به پستشون خورده که باید دوباره دوره هم جمع بشن و این ماموریت و جمع کنن و فقط هویج میدونه که چه اتفاقاتی قراره بیوفته..... نویسنده : هویج هستم مخلص شما 🥕
🐷: جانگا میدونستی پنگوئنها از حیواناتی هستن که وقتی برای خودشون جفتی انتخاب میکنند، تا آخر باهاشون میمونند؟؟؟🐰: نه، چه جالب. 🐷: آره خیلی جالبه، حالا میشه تو پنگوئن من باشی و من پنگوئن تو؟𝐹𝑖𝑐 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐶𝑙𝑜𝑠𝑒𝑑 𝑌𝑜𝑢𝑟 𝐸𝑦𝑒𝑠𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝑆𝑐ℎ𝑜𝑜𝑙𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑉𝑒𝑟𝑠𝑒𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝑆𝑢𝑛 𝐹𝑙𝑜𝑤𝑒𝑟𝑆𝑡𝑎𝑡𝑢𝑠: 𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑
ليس من السهل امتلاك قوة عجيبة .. و ليس من السهل ان تكون نصف مصاص دماء وحيد و نصف انسان ! جون (يونجون) / مصاص دماء هجين ابن الملك دارك ملك مصاصي الدماء في زيروثيا و والدته البشرية تدعى السيدة تشوي يبلغ من العمر ١٠٢٤ عاماً ...لديه اخ يدعى كانغ ( هيونينغ كاي )يون / طالب ثانوية في سنته الاخيرة ..القصة كتبتهة السنة الي فاتت تقريبا هيج وقت اتمنى تعجبكم 😊💙
کیم تهیونگ رییس باند دارک یکی از خطرناک ترین باندهای مواد مخدر و قاچاق اعضا در کره است که ورود به گروهش فقط و فقط یک شرط داره اونم بازی کردنه هرکسی که بازی رو برنده شه وارد گروه میشه و هرکسی که ببازه ...جئون جنگکوک پسر تخس و لجبازی که عاشق بوکس 🥊 و خانوادهاشه چی میشه اگه به خاطر برادر کوچکترش جیمین درگیر بزرگ ترین و خطرناکترین باند مافیای جهان بشه ..چی میشه اگه کل این اتفاق ها فقط یه اتفاق نباشه و..و تو این بازی تاریک کدوم یکی از این دو بازیکن زنده میمونه رییس بزرگ ترین باند مافیای کره یا یه پسر معمولی ..و چی میشه که راز های بیشتری پشت این دیدار به ظاهر تصادفی باشه ..ژانر: جنایی/مافیای/اسمات/رومنس/درام/خشنکاپل ها: تهکوک /یونمین/نامجینوضعیت: در حال آپ#1 عاشقانه#1درام
یونگی و تهیونگ ، برای پیدا کردن هوسوک قدم به روستایی زیبا اما مردمی با اعتقادات عجیب میگذارند.روستایی که مردمش خدایی ندارند و از شیطان پیروی میکنند.اما اون شیطان با ظاهری فریبنده ، کی میتونه باشه؟تو!فرزند آدم!این شروع زندگی منه...زندگی اَزازِل!هیچوقت به آدمی..مشتی خاک سجده نکردم ونمیکنمبلکهتک تک فرزندان آدم را در آتش جهنم میسوزانمبه روستای هگنر خوش آمدید!(اَزازل)وضعیت: کامل شدهWriter:Monaverse.Romance.Horror.Incest.Mystery.Darkcouples :Yoonmin ,taekook ,hope/girl,Namjin
حبهما مليئ بالمخاطر والمصاعب يجب عليهم ان يكونوا على أتم الاستعداد للمعارك القادمه لأنها ستكون صعبه وستقوم بكتابه اقدارهم. محاربه شجاعه، مقاتل قوي سوف يمرون بالكثير من المشاكل العديده والقدر هو الحكم بينهمكيف سيجمعهم القدر يا تُرا؟ من كتابتي وتأليفي الخاص لا أحلل السرقه🤍بدأت: 2022/6/8انتهت:2023/6/6