جَلَسَ مٌنتَصِباً دونَ تَردد , كانَت عيّناه حادتان .. و رأسُهُ مُرتفعاً عالياً بِكُلِ تكَبُر , ولا كأنَ هُناكَ عَشراتِ الأعيُن التي تَعمل للعَدالة تترقَب أن تَضَع أصفادَها على يدِه تَجلُس حولهُ في هذهِ اللحظة , اللحظّة التي انتَظَرها الجَميع .. , أن يقِف هذا العّقل المُجرِم العظّيم أمامَهم دونَ أي سِلاحٍ أو سبيل للهرب , و لكنهُ جَلَسَ بِكُل هدوء ينظُر إليهم بِكُلِ دونية , بينما يقَول بِصوتِهِ الأجش و العَميق , و بِحاجِبان مُرتفعان و نظراتٍ خالِية من المَشاعِر : " يا أعظّم مُحققي لندن.. "." .. حاوِلوا القَبض علي إن استَطَعتم ", ༺∞━─━────༺♤༻────━─━∞༻جيريمي بيكر محقق مشهور في لندن والناس يعتبرنه النسخة من جده إدوارد بيكر , الذي أختفى منذ سنواتٍ بعد أن تخلص من أشد مجرمي لندن , و لكن جيريمي يكتشف بعدها أن غراب لندن الأسود مازال على قيد الحياة تحت ظلالها , وبل أنه جمع غربان كثيرة لكي يصل إلى مراده المجهول , وهكذا أصبح جيريمي يريد انهاء أمر العصابة والقبض على سيد الجريمة " جايمس مورغن " .
She Needed HimAs Much as He Needed Her.A story about a Sama Finding What She Never Expected,A Love that's like Something From a Fairytale except for it's True...
[ completed ](لويى يه بچه مثبت به تمام معنا هستش)سلام اسم من لويى تاملينسون هستم حتى شک دارم که فاميليم اين باشه 18 سالمه و تا چند ماه پيش تو پرورشگاه لندن بودم ولى چون به سن قانونى رسيدم ديگه اونجا نموندمالان تو زير زمين ساختمونى که ٣ واحد بيشتر نداره زندگى و کار ميکنم و تغرييبا دو ساعت تا لندن فاصله دارهحقوق زياد نميگيرم چون اين اين سه خانواده وضشون جالب نيست ولى من مشکلى ندارم چون يه جا براى خوابيدن دارم :)......(هرى يه منفى بين به تمام معناست زياد نميتونه سالم فکر کنه و زود عصبى ميشه)سلام اسمه من هرى استايلزه 20 سالمه پسره دور دونه مامان و بابام که يکى از ثروتمند ترين هاى لندننکه هرچى بخوام همون لحظه برام براوردش ميکننماشين ها ،خونه ها، خدمت کارايى که ٢۴ ساعته اطرافه مننولى من از اين زندگى خسته که نه ولى يه جورايى تکرارى شده .
في لندن يقع سام بحب ييريم لكنه يعود إلى كوريا للعمل كأخصائي في إبطال القنابل بعد أن هجرته وتشاء الأقدار أن يلتقي ب آكيرا التي تعمل كصحفية وتقع في شباكه لكنها تقرر توحيد حبهم معا
منزل مليء بالأسرار..عائلة غامضة..زوجان بعادات غريبة..وخادمة تأتي لتكتشف كل ما يُخبئه الجميع من أكاذيب..
پسرِ مو بلند | 𝖫𝗈𝗇𝗀 𝖧𝖺𝗂𝗋𝖾𝖽 𝖡𝗈𝗒 -کامل شــده- همه چی از اونجایی شروع شد که دال، پسرِ ۵ سالهی کیم تهیونگ، با دیدنِ موهای بلند و آبیِ پسری، اون رو "مامان" صدا زد و این بود اولین دیدارِ اون پسرِ مو بلند و تهیونگی که کلِ زندگیِ بعد از جداییش از همسرش رو با جق زدن میگذروند! ژانر ↶ عاشقانه، فلاف، کمدی، چتاستوری، توییتر، ددیکینک، اسماتکاپل ↶«اصلی - ویکوک» تهیونگ↑- جونگکوک↓«فرعی - سُپ»قسمتی از فیک ↶_از وقتی دیدمت ، قلبم یه جایی بین دریای موهات گیر کرد!_منم از وقتی دیدمت ، قلبم یه جایی بین شلوار و باکسرت گیر کرد!•روزِ آپ: یکشنبه ها•
فايز يعيش في لندن من ثلاث شهور و مؤخرا أعجب ب شخص التقى فيه صدفه و اكتشف ان هذا الشخص هو صديق صديقه و من هنا تبدأ القصه.
صدای آشنایی داخل گوشهاش پیچید و گریه بیصداش به ضجه های بلند تبدیل شد. دستهای بیرمقش رو روی صورتش گذاشت و چهره زخمیش رو پشتش پنهان کرد. تهیونگ از درد میترسید، از زنده موندن میترسید، میترسید از اتاق منزجرکننده بیمارستان خارج بشه و تمام زندگیش به یکباره جلوش فرو بریزه. سرش داخل آغوش گرمی فرو رفت. عطر بلوشنل داخل بینیش پیچید. چنگی به کت زمستونی مرد زد و هقهقهاش با قدرت بیشتری آزاد شدن. "چیزی نیست گل وحشی، من اینجام"
"-مطمعنى كه پشيمون نميشى اگه همه چيز و فراموش كنى؟+وقتى آسمون پر ابر ميشه روشنايى نميتونه مسيرش و پيدا كنه ليام..."ليام پين سرگرد بيست و شش ساله اداره اگاهي و زين مالك يكى از بهترين معمارهاى لندن،سرنوشت اونها رو تا مرز جنون ميبره و در نهايت لذت براشون ابرهاي سياه و بوجود مياره اونا ميتونن ابرهارو ناپديد كنن و اسمون آبى و ببينن؟!ليام ميتونه همه چيز و فراموش كنه و زندگي جديدشو شروع كنه؟زين با گذشته ليام كنار مياد؟
|انتقام|تهیونگی که تازه از لندن برگشته،مجبور به ازدواج با پسر داییش جئون جونگکوک میشه__________جونگکوکی که به صورت پنهانی تحت درمان بخاطر مشکلات روانی ناشی از ترومای کودکیش قرار دارد!__________ نامه از دستش سر خورد،توی بهت فرو رفته بود،به سختی گردنشو چرخ داد و نگاه شوکه شو به بچه های خوابیده توی کالسکه انداخت.بچه هات؟! جونگکوک؟! اون دوتا طفل معصوم نطفه های حرومزاده ی همسرش بودند؟!__________گوشه ی دیوار کز کرده،به جونگکوک که چهره اش به طرز خطرناکی عوض شده بود،خیره شد!جونگکوک:«بهت گفته بودم اون روی سگ منو بالا نیار!!!!»couple:taekook(اصلی),yoonmin,....Genre:smut,mystery,horror,(ازدواج اجباری),slice of life, روانشناختی,🔞written by heyli شروع آپ"12 آگوست 2023"/22مرداد 1402پایان آپ"...."هشدار!!داستان پره بگاییه وازلین به همراه خود داشته باشین!!!!"ستاد مبارزه با پارگی"بچه مچه نیاد🚷
چي ميشه اگه بچت با يه مرد ٢٣ساله دوست شه كه اون مرد پدرش باشه ؟!و اون مرد فقط سوالش اينه كه چرا ولش كردي ؟آيا اون مي دونست با خواست خودت تركش نكردي ؟!آيا مي دونست تو اون رو به قدري دوسش داري كه كله دنيات رو از دست بدي ولي اون چيزيش نشه ؟!
هەنێ شەیتانیاش بۆیان هەیە ئاشقی فریشەتەکان ببن :)جیاواز لە هەموو چیرۆکە مافیاکانی تر ..جۆر: رۆمانسی | تاوانکاری بڵاو کرایەوە : 7/1/2024 کۆتای نا دیارە :)
دوو مافیا ئاشقی یەک ئەبن بێ ئاگاداری ئەوەی ئەوە تەنها پلانە بۆ هەڵخەڵەتاندنی کەسێک
قصة ناروتو الجديدة: يوم الوالدين والطفل) هي قصة أصلية كتبها ميري مياموتو ورسمها ماساشي كيشيموتو. إنها الحلقة الثانية من سلسلة ناروتو شيندن (احداث الرواية تدور بين ناروتو قايدن وفلم بوروتو)
~~✓~~هەموو مافێکی وەرزی یەکەمی ئەم چیرۆکە ئەگەڕێ تەوە بۆ خاوەنەکەی من تەنها گۆڕان کاریم تێدا کردوە هەروەها لە زمانی فارسیەوە وەرم گێڕاوەتە سەر کوردی، ژانەری ئەم چیرۆکە زۆر جیاوازە ، چیرۆکەکە پێک هاتووە لە دوو وەرز ، کە لە هەر وەرزێک دا باس لە دوو خۆشەویست ئەکات هاوڕێن بەڵام هەر وەرزێکی باس لە چیرۆکی دوان یان ئەکات وەرزی دووەمی خۆم نووسیمە، شێوازی چیرۆکەکە زۆر جیاوازە لە خوێند نەوەی پەشیمان نابیتەوە~~✓~~وەرزی یەکەم / کیم تایهیۆنگ & کیم سۆیاوەرزی دووەمم / جیۆن جۆنگکووک & جیۆن ئاناهیوادارم بە دڵی هەموو لا یەک بێت ♡
" گرنگی بە یاساکان نادەم من نەفرتیانە تۆم دەوێت ئێلا کیم "پارک جیمین / خوێنەر مامۆستای دوواناوەندی
[complete]از تلاش برای برگردوندن پسر، دست برداشته بود.اون فقط وقتی خودش میخواست، برمیگشت؛ تو خواب ها و رویا ها و آشنا پنداری های در هم شکسته.مثلا وقتی لویی به سمت محل کارش رانندگی میکرد، یهو چشمش میافتاد به پسری قد بلند با مو های فرفری که کنار خیابان ایستاده. برای لحظه ای نفس گیر، میتونست قسم بخوره که خودِ خودشه.بعد متوجه میشد که موهای این پسر بیشتر قرمزه تا شکلاتی... و سیگاری روشن کرده.. و تازه تیشرت سکس پیستولز رو هم پوشیده.هری از سکس پیستولز متنفر بود.هری...پشت سرش بود،تا لحظه ای که سرش رو برمیگردوند. کنارش دراز کشیده بود، تا لحظه ای که از خواب بیدار میشد. باعث میشد دیگران خسته کننده تر و بی روح تر به نظر برسن و هیچ کس به اندازه کافی، خوب نباشه.هری همه چیز رو خراب میکرد.هری رفته بود.و لویی از برگردوندنش دست برداشته بود
بسم الله الرحمن الرحيم chapart 1 كان في خمس بنات عايشين مع بعضفي بيت واحد وعايشن في لندناسمهم : ماجي وميار و رورا وصافي وماريماجي : انا زهقانة اوووي ميار : وانا كمان رورا : وانا كمان صافي : وانا جعانة ماجي حدفت المخدة علي صافي رورا : هو انتي مش لسة واكله يا بت انتي صافي : اه لسه واكله ولسه جعانة ماجي : انتي يا بت امشي من وشي دلوقتي صافي : ماشي ياختي ماجي : صافي انتي رايحة فين ميار : هتروح المطبخ وتخلص التلاجة صافي : بالظبط كده والله يا ميار انتي الوحيدة اللي فهماني ماجي : امشي يا جزمة من وشي دلوقتي رورا : هي ماري اتأخرت ليه ماجي : مش عارفة الباب بيخبط ميار : دي اكيد ماريماجي راحت تفتح الباب ماري : ازيكوا يا بنات ميار : ما لسه بدري رورا : اتأخرتي ليه روحي ميار : ياحنينة رورا : بس يا بت ماري : مش هتصدقوا انا جبت ايه قبل ما ماري تتكلم صافي خرجت من المطبخصافي : ماري حبيبتي ماري : صافي وحشتيني ماري : عارفة انا جبتلك ايه صافي : اه عارفة انتي جبتيلي بيتزا صحماري : هههههههههههه لا. يا روحي
سلينا جوميز:متهوره مجنونه جميله ومثير ...يسمونها فتاه المجلات لان جميع مجلات لندن باريس أمريكا تأخذ صورها وتضعها علي الاغغلفه بعض الفتيات أمرها لأنها اجمل منهم سوف تذهب من باريس إلي لندن لتقدم في الجامعه مع ابنه خالتها النيور .... لا تحب الشهره كثير ولا التكبر لكنها تستعملهم مع الناس الذين يحقدون عليها ون دي في القصه هيكونو مشاهير برضو وهيكملو دراستهم في الجامعه مع سلينا البطل:زين ياسر جواد مالك البطله:سلينا ماري جوميز
مارلی ~ جۆنکگووک ✔️(سێکسی ~ هاوسەرگیری بە زۆر ~ ترس ~ لێدەن ~ رق ~ خۆشەوستی ~ دل خۆشی ~ گریان ~ 🧨)ئەواش باسێک لە چیرۆکاکەم هیوادەرم بە دلتان بێت 💖.ئەو چیرۆکە هێ خۆمە بردنی بە هەموو شێوەک قادەخەیە❌.
کچێک کوڕیکی خۆشدەوێتبەڵـــــامئایە کوڕەکەش هەمان هەستی هەیـــــــە؟؟ remorse(پەشیمانی)💔😔Start: 13/12/2022End: 9/7/2023