یادمه حرفای قشنگی بهم میزدی گفتی دوست داشتن مثله نشستن روی ساحل دریا میمونه امن و قشنگه ولی عاشق شدن یعنی بتونی ریسک کنی و حتی خطر غرق شدن رو به جون بخری و امتحانش کنی.من به خاطر تو شنا کردن رو امتحان کردم ولی تو بهم راجب توتیاهای زیر اب چیزی نگفته بودی حالا پاهام زخمی شدن و دیگه نمیتونم ادامه بدم...
_ادما هیچوقت اون چیزی که نشون میدن نیستن تهیونگ... منم اونی که تو فکر میکردی نیستم . "_اما میدونی مشکل کجا بود عشق من؟ تو هیچوقت نمیتونی به من دروغ بگی ..من پیدات میکنم و این دفعه دیگه نمیزارم از کنارم جم بخوری .اینو هم به تو و هم به خودم قول میدم."امگایی که دارای 5 عنصر اصلی طبیعته .. آلفایی که پسر گمشدهی پادشاهه.. حقایقی از 18 سال گذشته باید به دست این دو نفر افشا بشه، چه سرنوشتی در انتظار اون ها و بچهای بود که در طی این راه باعث دردسرای زیادی میشه؟ در این راه اتفاقات زیادی برای اون ها پیش میاد که یکی از اون ها جدایی بود. آیا اون ها میتونستن مشکلات رو پشت سر بزارن ؟ میتونستن عاشقی کنن ؟ بچه شون چی میشه ؟ جونگ کوک میمیره و تهیونگش رو تنها میزاره، یا زنده میمونه و کنارش بچه هاش رو بزرگ میکنه ؟『𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞: ⌞ 𝑴𝒀𝑺𝑻𝑬𝑹𝒀, 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆, 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈, 𝒉𝒊𝒔𝒕𝒐𝒓𝒊𝒄𝒂𝒍, 𝒔𝒐𝒑𝒆𝒓𝒑𝒐𝒘𝒆𝒓, 𝒔𝒎𝒖𝒕 ⌝ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝑨𝒄𝒉𝒂𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 :𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌』
دیدین تو بیشتر فیکا یکی از اینده میره گذشته و شاه و شاهزاده رو عاشق و دلباخته خودش میکنه ؟این بار قراره پادشاهمون و بفرستیم اینده !!قراره از اینده پشیمون و صد رحمت به گذشتش کنیم 😈 ✧─── ・ 。゚★: *.✦ .* :★. ───✧شخصیت های اصلی : تهکوک فرعی : نامعلومژانر : تخیلی ، گذشته و اینده ، فان ، آشپزی ، جست و جو
-مُسهباً بسَوادِي أَنا؛ كُنت أنتَ بُقعةَ الضُوءِ الوَحيْدة فِي مُحيطيَ الفَارِغ-الروايه عن فيهوب وما فيها اي كوبل ثانوي-⚠️الروايه دىمويه وفيها عىْف كثير فما انصح اللي ما يتحملوا ذي الاشياء يقرأوها
بلا و ترسا دو دوست قدیمی هستند که با فروش اجناس دزدی زندگیشون رو میگذروننداما آشنایی اونا با هری سِیری از اتفاقات رو براشون رقم میزنه که اونارو به پشیمونی میندازه.جدایی، عشق، خیانت و مرگ چشمه ی کوچیکی ازین حوادث هستند که بلا و ترسا تجربه میکنند.هری، لویی، زین و لیام خانواده ای از هم گسیخته هستند و رشته ی اتفاقاتی که برای بلا و ترسا میوفته رو در دست دارند.(این داستان قبلا پابلیش شده بود اما حالا ویرایش شده و به بهترین ورژن خودش تبدیل شده)
این دنیاییه که همه چیز عوض میشهدیگه اشتباهات گذشته رو مرتکب نمیشیمدیگه اجازه نمیدیم با مرگ اون همه چیز از هم بپاشه!یعنی ممکنه با تغییر گذشته، آینده عوض بشه؟
|در حال آپ|مونو ها کسایی هستن که دنیا رو خاکستری میبینننمیشه بهشون گفت کور رنگ چون اونا با کسایی که کور رنگی دارن فرق میکنن!!اونا به فردی به اسم "پروب" نیاز دارن تا بتونن رنگها رو ببینن و تشخیص بدن اما خب اگه اونا پروبشون رو ملاقات کنن شاید یه مشکلاتی ایجاد شه..جانگ هوسوک یه امگا و مونوعه که اعتقاد داره نباید پروب رو پیدا کنه..اما چی میشه که بخاطر پدر بدجنسش ، پروبش که از بخت بدش جفتش هم هست رو ملاقات کنه؟؟ ___________________________________________×تو یه هـرزهای و اینجا هم جاییـه که بـهش تعلق داری!+من هرزه نیـستم بابا ، چرا با من این کار رو میکنی؟؟اگه مامان اینجا بود کاری میکرد از کارات پشیمون بشی!! ••••••••••••_میخوای یه راز رو بدونی؟؟+چه رازی؟؟_من چهره کوری دارم.. ♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪[بر گرفته از سریالِ color rush با کلی تغییر]کاپل اصلی : سپکاپل فرعی : ویکوک ، نامجینروز آپ : نامعلوم تعداد پارت : نامعلومژانر: کمدی ، چتی ، اسمات ، عاشقانه ، امگاورس ، فلافنکته: به ژانر بوک توجه کنید این بوک قراره سوییت و عاشقانه باشه پس اگه نمیتونید نخونید
✴️Wake up and save me✴️"بیدارشو و نجاتم بده"نویسند : boom✨ژانر : رومنس، درام، اسمات، انگست، رازآلود، جنائی...کاپل ها : چانبک(اصلی)، کایبک، کایسو، هونهان و کریسبک،...🔥 خلاصه 🔥تلاقی دو زندگی متفاوت...از دست دادن عزیزان...تنهایی...جدایی از عشق اول و عاشق یه مرده شدن ؟!بیون بکهیون پسر هفده ساله ی یه خانواده ی معمولی با زور پیرمردی که برای نوه ی از دست رفته اش آرزوهایی داره دزدیده میشه و برای همیشه مسیر زندگیش تغییر میکنه...روز ها و شب ها با اون جسم بی حرکت سر کردن بهش حس مرگ میداد ، اما هیچ وقت تصور نمیکرد که با باز شدن اون چشم ها و صدا زده شدن اسمش با اون تُن صدا چنان بلایی سرش بیاد که دنیای تاریکش زیر و رو بشه..."+تو جدی زنده ای ؟!_فکر کنم...تو چی فکر میکنی ؟!+نمیدونم...فقط میدونم هیچ وقت نبودی ، بودنت عجیبه !!_ولی تو از یه جایی به بعد بودی...من داشتمت...چه با میل خودت چه با زور...تو برای من بودی و همیشه هم میمونی "💌#chanbaek #exo
"يقولون ان ديموس بمعني الرعب اذن اسمحي لي ان أكون ديموس الخاص بكي" "لقد وقعت في الحُب وأنتَ جُرم كبير بحق البشريه"'الحُب محَرم علي شخص مثلي ولكن عندما نظرت لعيناكِ احببت اقتراف هذه الخطيئه ''لا أعلم متي أو كيف ولكن ما أعلمه جيداً انني وقعت له ''لا أراك إلا أخا عزيزاً لي وصديق يونجي ولا أظن ان لنا مستقبل سوياً لذا هل ستتخلي عني وعن صداقتنا ام ستقف معي وتساعدني في هذه المحنه يا صديقي'Taehyung Uranus Vaniliana RichardsYoongi Salvatoreالروايه لا تمد بصله عن الواقع وما الروايه إلا خيال المؤلفالقصه خاليه من الشذوذ الجنسيتحتوي مشاهد قتل ودمويه +16حقوق الروايه تعود لي ولا أحلل السرقه حقوق الكوڤر تعود ل @DiaAbass
کلی آرزو،کلی هدف، کلی رویا...چی میشه اگر با هر سختی به یکیش برسی ولی ببینی اونی نیست که تو میخوای... بفهمی همش دروغ بوده، آیدل شدن راحت نیست، مخصوصا برای یکی مثل رویا...یهو به خودت بیای تو کشور غریب...نه میتونی برگردی نه میتونی بمونی...تنها یه چاره میمونه...عوض بشی یا شایدم عوضی...وضعیت: در حال آپ...( ازتون ممنون میشم صبر داشته باشین تا داستان جلو بره و جا بیوفته🫂)🌾
اسم : نابودی پارک جیمین:)کاپل : کوکمین_کوکویژانر:امپرگ _ ریل لایف_ انگست_(قبل خلاصه بگم این ی وانشاته که خودم نمیدونم چند پارتیه :| باید بگم معذرت می خوام همش امپرگ میزارم من توی اینستاگرام همیشه برای ژانر های فیک هام یا وانشات هام نظر سنجی میزارم و طبق خواسته ی فالوور ها من ژانر میزارم ایدیم پایین میزارم اگه میخوایید تو انتخاب ژانر ها شرکت کنید) @kookminstans.irخلاصه:جیمین ۱۸ ساله ای که عاشق مکنه ی کوچولوی گروه میشه و همیشه پس زده میشه تا وقتی که مکنه بدون هیچ دلیلی به اون ابراز علاقه میکنه همه چی تا چند ساعت خوبه ولی ی چیزی جیمین اذیت میکنه سردی تهیونگ و دوری هیونگ هاش همون روز میره دفتر مدیریت کمپانی تا با بنگ پی دی نیم صحبت که صحبت های کوک رو میشنوه و نابودی پارک جیمین از همون جا شروع میشه :))))..........
ليان فتاة عربية لديها حلم و هي ان تصبح بطلة رغم ان ما تسمعه ان الأبطال الشرق الاوسط غير معترف بهم كثيراً و ليسوا كالأبطال في دول الغرب لذا قررت ان تتابع حلمها بأن تصبح البطلة رقم واحد و بالفعل تحصل على منحه للدراسة بأفضل اكاديمية للأبطال (اليو ايه)...... لكن هل ستستطيع بطلتنا الوصول الي مبتغاها؟ و من سيقع في حبها؟............ انا جينا كاتبة هذه القصة ان اعجبتكم يسعدني ان تدعموني...... جاانا👋🏻♥
یک روز میبینی خیلی چیزا برات عادی جلوه میده ،اعتماد کردن به آدم های اطرافت دیگه شدنی نیست ، از روح لطیف و قلب پاکت سو استفاده شده ! ولی تو فقط نشستی و نگاه کردی ،چون خبر نداشتی ،نمیدونستی انسان میتونه از حیوان هم وحشی تر و بی رحم تر باشه!......قسمتی از فیک _دوسش داری !اما غرورت در و پیکر دهنت رو بسته ! امیدوارم پشیمون نشی کیم !جئون یک بچه هست به راحتی گول میخوره نزار یک مرد غریبه اعتماد اونو به دست بیاره ، توی این یک مورد بهتره آدم عجولی باشی !_هی اینطور نگام نکن !من قرار نیست عاشقت بشم ،تو بهترین هیونگ دنیایی امیدوارم مثل بقیه بهم پشت نکنی و قلبم رو نشکونی ..._اگه یک روز مجبور شدم این کار رو بکنم از الان بدون متاسفم ....+این همه مدت جئون پیش یک قاتل سریالی وقت میگذرونده ،از همه مهم تر اینکه اون عوضی بدجور توی دل پسرکمون جا باز کرده ،ممکنه حرف اون رو باور کنه و به همه ما پشت کنه ؟...(قطعا تجربه سوم فیک نویسی بهتره از دو تا اولی میشه !! پس از دستش ندید ....)🄲🄾🅄🄿🄻🄴:V🄺🄾🄾🄺 G🄴🄽🅁🄴: ,C🅁🄸🄼🄸🄽🄰🄻,R🄾🄼🄰🄽🄲🄴,🄳🅁🄰🄼,،S🄼🅄🅃،D🄰🅁🄺, W🅁 🄸🅃🄴🅁:🅈🄰🅂🅈U🄿 🅃🄸🄼🄴: T🄷🅄🅁🅂🄳🄰🅈🅂 کاپل : ویکوک ،نامجین....ژانر :درام ،جنایی،دارک ،اکشن ،هیجانی ،اسمات ،کمی هم طنز ...رایتر : یاسیوضع
داشتن خون حوا...!؟ آدم با ارزش...!؟ چه اهمیتی داشت!؟ چه اهمیتی داشت تا وقتی که به همون دلیل، تاریکی روز به روز من رو بیشتر در خودش میبلعید و پنجه های تیزش، قلب و روحم رو خراش میداد!؟ چه اهمیتی داشت...وقتی قرار بود آخرش چیزی جز مرگ نباشه!؟ یعنی...واقعا قرار بود به خاطرش بمیرم...!؟ من با ارزشم...یا این خون لعنتی...!؟چیزیی که همون اول از دیدن اون عمارت دریافت کردم خوب نبود...اما سوالی که پیش میاد اینه اگه من کنجکاوی نمیکردم و وارد اون آکادمی نمیشدم چه اتفاقی میفتاد...؟ از کنار چه چیز ها مثل یک آدم کور رد میشدم...؟ و از چه خطر هایی درامان میموندم...؟.
[مُكتمل] كُل شيء بدأ حِين إشتعل فُضول هيونجين حول جاره الغَريب ليقدِم له كعكةً بـطعم الليمون -ونشوت -هيونهو -مُهيمن مينهو -مُذعن هيونجين-الغلاف من تصميمي"بيلي"-كتابة كوكي @hankoka14
Assalamu alaykum to all my wonderful readers. I am delighted to present my first story at the age of 17 as I embark on my writing career. Despite English not being my native language, I have chosen to write this story in English, and I hope that you all find joy and appreciation in reading it.I extend my heartfelt gratitude to each and every one of you who has taken the time to read my book. Your support and presence mean the world to me. Thank you from the bottom of my heart for joining me on this journey.I hope that my story resonates with you, brings a smile to your face, and touches your heart. Your feedback and encouragement are invaluable to me as I continue to grow as a writer.Once again, thank you for your presence here. I am filled with gratitude for your support, and I hope that my book brings you joy and inspiration. May you find beauty in every word and may this story be a small part of your own journey.With warmest regards,[Maimuna]
معرفی فیک های خفنی که عاشقشون میشین ...با هر ژانر و کاپلی که دوست دارین .پشیمون نمیشین 😉
فاسيليا تتدعى ( مينا ) كانت تعيش بروسيا وانتقلت الى انجليزا بسبب ظروف معيشة عائلتها هي من النبلاء لكن لا يتم الاعتراف بها بسبب ابيها الذي لم يفعل هذا الجرم تلقتاه على انها ابنة الخائن الوضيعة عانت كثيراً بينما تتلقي بفتى يدعي سيمون ( بيكهيون ) يعيش من اسرة عائلة مرقومة هل القدر سيغير مجرى حياتها العصيبة ؟ ما سيحدث لهذين الاثنان2021
تهیونگ،جونگکوک و جیمین پسرخاله های هم هستن ( هر سه مادراشون جداست )این سه نفر از زمانی که به دنیا اومدن کنار همن و خیلی همو دوس دارن ،تهیونگ و جونگکوک تا زمانی که چیمی باهاشون بود همیشه ازش مراقبت میکردن یعنی تا زمان 6سالگی جیمین چون عقیده داشتن که آلفاهای جیمینن،بعد از اون جیمین ازشون جدا میشه و یه مدت طولانی نمیتونن ببیننش و این برای هر سه نفرشونم دردناکه .حالا چی میشه اگه جیمین بعد از سال ها برگرده پیششون؟یعنی چه رفتاری باهاش دارن؟آیا هنوزم دوسش دارن ؟ژانر : کمی دارم، عاشقانه، امگاورس،امپرگ، تریسام،گرگینه ای،اول از وقتی که بچه بودن شروع میکنم،امیدوارم خوشتون بیاد✨💜🫂
همیشه همچی اونجور که میخوایم نمیمونه امیلیان کوچولوی قصه ما پاک و ساده نمیمونه اون هرزه میشه یه bitch کامل یه فریبنده لعنتی یه الهه حیله گری زین کوچولوی قصه ما ساده و پاک پیش مامان خوشکلش با یه دوستدختر باکره زندگی نمیکنه اون قاتل هرزه ها میشه یه پادشاه قلب شکنی یه king بی احساس با تنفر از زنا ولی چی میشه اگه hate king ما killer bitch ما عاشق یه bitch فریبنده و حیله گر بشه الهه حیله گری گفتم همیشه همچی اونجوری که میخوایم نمیمونه
چی میشه آشنایی یه خلبان معروف و یه کمک خلبان تازه کار که اولین پرواز طولانی عمرشو میخواد بگذرونه مصادف بشه با یه هواپیما ربایی مسلحانه؟«جین نگران نباش من بهت قول دادم سالم برسونمت پیش خانوادت و باهم بیشتر اشنا بشیم»«نامجون.ن مسلح ان این لعنتیا اسلحه دارن »«من سوگند خوردم تو هم همینطور این هواپیما رو میشونیم زمین چند صد نفر ادم جونشون دست ماست از بچه کوچیک تا بزرگ »«اگه نتونیم چی؟سوختمون تموم شده رسما تا فرودگاه نمیرسیم نامجون»جین تلخندی زد نفسشو صدادار داد بیرون « باز خوبه جعبه سیاه میمونه حرفامون ضبط میشه ،ممنونم که منو به عنوان کمک خلبانت انتخاب کردی و خوشحالم که باهات اشنا شدم زمان کمی بود ولی انگار چند سال بود»نامجون با چشمای سرخ نگاه جین میکرد با اینکه ی ذره امید داشت ولی انگار الان فایده نداشت«متاسفم که اینطور شد جین ، ولی به جاش ممنونم که فرصت اشنایی دادی بهم بیا تو زندگی بعدی همو ببینیم!»✈️Name : #Hijack✈️Genre : هواپیما ربایی ، هیجانی ، درام ، اسمات ، کمی انگست✈️Couple : namjin✈️Writer : MOONY
"تا تهش باهات میمونم ییبو."ژانر: علمی تخیلی | عاشقانه | ماجراجویانه | معمایی | جناییکاپل: ییجاننویسنده: blue
كل منا كره هذه الحياة .... كل منا استنجد مئات المرات بهاته الحياة... و لكن لم تشفق عليه ابدا.... ذلك مثل ان تمسك بشيء وانت بالهاوية و عندما يترك يدك تسقط.... هناك الكثير من الأشخاص ينهون حياتهم... بدون لف أو دوران "ينتحرون" ... بعض بسبب اما كونهم يتيمين.. عرضة للتنمر... يتم استغلالهم....عديموا قدرة... بسبب تعنيف....بسبب تعذيب.... اظطهاد..... صدمات.... حقائق لا يريدون تقبلها.... و ايضا بسبب الأبطال الذين يطفئون شعلة الأمل الموجودة بهم.... بسبب عدم وجود والدين بجانبهم أو لأنهم عديموا قدرة أو كون شخصياتهم ضعيفة .. عندما يرون هؤلاء المنبوذين يلقون كلماتهم التي تذخل كالسهم في قلب الشخص الذي يسمعها.... هم لم يكونوا يريدون تلقي هذه الردود كانوا يريدون تشجيع... مواساة... د لم يحدث شيء من هذا.... ولكن ماذا لو منحتهم هذه الحياة فرصة أخرى.... ولكن لا بد من مقابل لهذا.... لقد كانوا يريدون هذه الفرصة لذا سيقبلون باي مقابل كان أو حتى إذا كانت حياتهم ستسلب في الاخير ....