تو هیچوقت من رو از دست نمیدی، مگر اینکه باور نداشته باشی چقدر دوستت دارم!❤️𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑻𝒉𝒆 𝑺𝒖𝒏 𝑶𝒇 𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒇𝒆𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑆𝑐ℎ𝑜𝑜𝑙𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑍ℎ𝑎𝑛 𝑇𝑜𝑝
𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝐼 𝑊𝑖𝑠ℎ 𝑊𝑒 𝑁𝑒𝑣𝑒𝑟 𝐺𝑟𝑒𝑤 𝑈𝑝𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐹𝑙𝑢𝑓𝑓, 𝐶𝑜𝑚𝑒𝑑𝑦𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝑆𝑢𝑛 𝐹𝑙𝑜𝑤𝑒𝑟𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑉𝑒𝑟𝑠𝑒𝑆𝑡𝑎𝑡𝑢𝑠: 𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑تو به دنیا اومدی تا بخشی از وجود من باشی، تو هستی تا به من ثابت کنی میشه به لبخند خدا امیدوار بود...
اون ها پدر و مادر نبودندابزاری برای شکنجه دادن بودنداون فقط منتظر یک ناجی بود...اون مرد وقتی رسید که پسر شکسته بود
🐷: جانگا میدونستی پنگوئنها از حیواناتی هستن که وقتی برای خودشون جفتی انتخاب میکنند، تا آخر باهاشون میمونند؟؟؟🐰: نه، چه جالب. 🐷: آره خیلی جالبه، حالا میشه تو پنگوئن من باشی و من پنگوئن تو؟𝐹𝑖𝑐 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐶𝑙𝑜𝑠𝑒𝑑 𝑌𝑜𝑢𝑟 𝐸𝑦𝑒𝑠𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝑆𝑐ℎ𝑜𝑜𝑙𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑉𝑒𝑟𝑠𝑒𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝑆𝑢𝑛 𝐹𝑙𝑜𝑤𝑒𝑟𝑆𝑡𝑎𝑡𝑢𝑠: 𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑
🥀𝑰 𝑴𝒊𝒔𝒔 𝒀𝒐𝒖🥀قول میدی برگردی؟: قول میدم برگردم. میتونم به قولت اعتماد کنم؟: تو تنها کسی هستی که وقتی بهش قول میدم، تمام تلاشم رو میکنم تا بهش عمل کنم. _________________وقتی دلم برات تنگ میشه، روبهروی گلهایی که برام خریدی، میایستم. باید جای من باشی تا بدونی چقدر دلتنگی به قلبم فشار میاره. این گلهارو تو لمس کردی، تو زیباشون کردی، پس میتونه کمی دلتنگیم رو رفع کنه.هر لحظه دلتنگتم، حتی وقتی کنارمی احساس دلتنگی میکنم... یک روزی میاد این دلتنگیها به آخر برسه و قلب بیچاره من آرومتر بشه؟_________________نام فیک: دلم برات تنگ شدهتعداد پارتها: مشخص نیستنوبت آپ: دوشنبههاژانر: عاشقانه، پلیسی، کمی غمگینتایپ: ورس
عنوان فیک : !PERTAIN TO YOU (وابسته به تو!)ژانر : رمانتیک، اسمات، دبیرستانی:)کاپل : ییژان.....ژان تاپ (ZSWW)❤💚خلاصه ای از داستان:ژان پسری از خانوادهی مرفع، که با آمدن ییبو به زندگیاش دغدغه های جدیدی پیدا میکند...___________________________________________________________________امیدوارم از اولین داستانم خوشتون بیاد و برای لحظاتیم که شده با خوندنش از زندگی عادی فاصله بگیرید🙂💙
شیائوجان و وانگ ییبو نیمه شب توی خیابونی خلوت باهم رو به رو میشن.شیائوجان انیگمایی هستش که زندگیش بخاطر اتفاقات ناگواری دچار تغییر شده و دوران سختی رو پشت سر میذاره و سعی میکنه گذشتهاش رو فراموش کنه.و وانگ ییبو آلفایی هستش که وارث خاندان بزرگ وانگه. پسری که برای پدرش اهمیت زیادی داره.رابطهی شیائوجان و وانگ ییبو شروع میشه ولی با شروع مشکلات زندگی کم کم همه چیز تغییر میکنه و روزی بدترین اتفاق برای آن دو پدر میفته که همه چیزو تغییر میده...ૢ𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: Phantomૢ𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Omegaverse, Mpreg, Angst, Smut, Romance, Dramaૢ𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: Yizhan (zsww)ૢ𝐢𝐝.𝐓𝐞𝐥𝐞𝐠𝐫𝐚𝐦: @PhantomIuna
شیائوژان دانشجوی سال آخر رشته تاریخ شناسی چین و وانگ ییبو، صاحب موزه پنج قبیله مشهور است.شیائو ژان با پیشنهاد استادش، پروفسور وانگ هایکوان، بررسی موسیقی قبیله گوسولان را به عنوان موضوع پایان نامه اش انتخاب میکند که برای انجام آن به کمک وانگ ییبو، صاحب موزه نیاز دارد و او را پس از هزار سال به گوسو لان میکشاند. (شخصیت های کتاب استاد تعالیم شیطانی که در این داستان استفاده شده اند متعلق به نویسنده ان میباشد و باقی کاراکترها ساختگی و غیر واقعی است. این داستان در ادامه سریال آنتیمد نوشته شده است.)
نام فیک: وقتی ترکم کردیتعداد پارتها: ۳۲ (کاملشده)نوبت آپ: سه شنبههاژانر: ریللایف، عاشقانه، غمگینتایپ: ورس_________________🏮𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒀𝒐𝒖 𝑳𝒆𝒇𝒕 𝑴𝒆🏮در فراز و نشیب به دست آوردن خواستههایم، من تو را از دست دادم... کاش میتوانستم به عقب برگردم وانگییبو..._________________شیائو جان قلب وانگ ییبو رو توی بدترین شرایط شکوند؛ طوری که سالها شاید طول میکشید تیکههای شکستهشدهش رو جمع کنه...وقتی ییبو از همه چیز ناامید شده بود، بالاخره یک راهی پیدا کرد تا بتونه تو هوایی نفس بکشه که جان حضور داره...اون قرار بود نقش مقابل جان رو بازی کنه...وانگ ییبو برای نقش لانجان انتخاب شده بود تا روبهروی ووشیان قرار بگیره!_________________
بیاید اینجا امروز میخوام براتون یک داستان تعریف کنم. داستان پسری که جنون داشت، جنون سرعت. پسری که لقبش گاو وحشی بود و البته باید بگم کاملا متضاد با ظاهر معصوم و دوست داشتنیش. و همه چی از همین جنون سرعت و یک مسابقه خیابونی شروع شد.روز های آپ: شنبه و چهارشنبه
تیکه ای از داستان:اروم در دستشویی رو باز کردم و سرکی به بیرون کشیدم با ندیدن ییبو پریدم بیرون و درو بستم همینکه درو بستم نگاهی به سمت راستم کردم که ییبو دست به سینه با نیشخندی پشت در بود جیغی کشیدم هل کرده پریدم عقب که پشت پا خوردم نزدیک بود کف زمین پهن شم که ییبو سریع گرفتم به خودش چسبوندم شوکه و خجالت زده خشکم زده بود-بوو بوگاییبو نفس عمیقی کشید کنار گوشم لب زدییبو:اگه میدونستی با بوگا گفتنت چه اتیشی توی قلبم بلند میکنی ...هپی اندییبوتاپ
داستان مث همه فیکای دیگه مشخصا داره درمورد عشق عجیب و نامتعارف بین شیائوژان و وانگ ییبو حرف می زنه اما خب روند و سیرش متفاوت تر از جاهای دیگسخودم می دونم سلطان اعتماد ب نفس منم ک با این تعداد فالوور شروع کردم نوشتن😂اما خب دوستم داشته باشین دیگ منم سعی می کنم خوب بنویسم😁.این اولین تجربه
دوای ئەوەی لە تەمەنی ١٢ ساڵیدا دایک و باوکی لەدەستدا،"لەیلا لیولین" لە خزمێکی بێباکییەوە دەگوازرێتەوەبۆ خزمێکی دیکە تاوەکو بە تەواوی ڕەوانەی وڵاتێکیدیکە دەکرێت. گەیشتن بە ئیمپراتۆریەتی"" بێرگ""،دەخرێتە ژێر چاودێری "بیل ڕیمەر"، خزمێکی دوور و ڕەق وپێدەچێت گرنگییەکی کەمی دیکەی هەبێت جگە لە کارەکانیوەک زەویپارێزێک بۆ بنەماڵەی بەناوبانگی •"هێرهارت"•.دوای ساڵانێک لە پشتگوێخستن، تەنها شتێک کە"لةیلا" دەیەوێت شوێنێکە کە ناوی لێ بنێت ماڵەوە، بەڵامڕووبەڕووبوونەوەی لەگەڵ دوکی ماتیاس ڤۆنهێرهارت لەیلا ♡︎ ماتیاسstarted : 12/1end :...
"تا تهش باهات میمونم ییبو."ژانر: علمی تخیلی | عاشقانه | ماجراجویانه | معمایی | جناییکاپل: ییجاننویسنده: blue
+برام مهمه بدونم وقتی این بوم رو ازم خواستی می دونستی چیه؟_ یه نقاشی ؟+ اون یه کاواکاریهوقتی که نوری روی رودخانه ی تاریکی می تابه.الان که فکر می کنم،اگه صدتا دیگه ازین نقاشی بکشم،همشون رو به تو می دمتو برای من همون نور هستی وانگ ییبو...
𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑖𝑛𝑒𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑍ℎ𝑎𝑛 𝑇𝑜𝑝𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑡𝑖𝑐, 𝑊𝑎𝑟از امروز تا ابد مال منی❤️حتی اگه ازم متنفر باشی، حتی اگه ازت متنفر باشم به جز آغوش من جایی نداری... 🫂من فرماندهتم و تو سربازمی؛ پس سرپیچی نکن!!!🪖
چیز زیادی از این دنیا نمیخواستیم؛ به جز آزادی... این حق ما نبودبا من بخوان سرود آزاد عشق را
𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒 .𝑆𝑚𝑢𝑡 .𝐴𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛. 𝑍𝑜𝑚𝑏𝑖𝑒𝐶𝑢𝑜𝑝𝑙𝑒𝑠: 𝑌𝑖𝑍𝐻𝑎𝑛𝑆𝑡𝑎𝑡𝑢𝑠: 𝑀𝑢𝑙𝑡𝑖 𝑆𝒉𝑜𝑡𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝐴𝑟𝑚𝑎𝑡𝑖✎𝒉𝑎𝑝𝑝𝑦 𝑒𝑛𝑑𝑖𝑛𝑔"تموم شده است"دلایل زیادی برای اشنایی با ادما توی این دنیا وجود داره.. اما کی فکرش رو میکرد «زامبی» بشه دلیل اشنایی وانگ ییبو و شیائو جان!
𝐎𝐧𝐞 𝐒𝐡𝐨𝐭𝙉𝙖𝙢𝙚: Dark kingdom "سلطنت تاریک"𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚: Yizhan "ژان تاپ❤️💚"𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: Romance, Supernatural, Vampire𝙒𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧: Saraخونآشامی که تمام خاندانش سالهای بسیار قدیم توسط پادشاه به دور افتادهترین جای ممکن تبعید شد..او به گونهای در این سرزمین دور افتاده رشد کرده که یادگرفته نفرتی عمیق به انسانها بورزد!چرا که آنها باعث زندگی فلاکت بار الان خودش و خاندانش بودند..ولی چی میشود اگر به طرز مرموزی با شاهزادهی دوم آشنا شود؟!
پێشەکی دەست پێکردن: 23/12/2020ژمارەی پاڕتەکان دیاری نەکراوە ناوی چیرۆکەکە: شانشینی گاردنیا ئەفسانەی ئەکاسیا ناساندنی کەسایە تیەکان جیۆن جونکوک: پاشای شانشینی گاردنیایە....بە پاشایەکی دڵباش ناسراوە بەڵام کاتێک توڕە ئەبێت دڕندەیەک دەر ئەکەوێت...بەڵام لەدوای بینینی کەسێک ئەو دڕندە یە ئەمێنێت؟ تاهیۆنگ: شازادە گەورەیە بەڵام بەهۆی ئەوەی هەستی بەرپسیارێتی کەمە پاشای پێشو پاشا جیۆن جونکوکی کرد بە پاشای گاردنیا....وە ئەوە بۆیە هۆی ڕقوو قینە لەدڵی.جیمین: شازەدە بجوکە....جونکوکی زۆر خۆش ئەوێت و ئەمادەیە لە پێناوی هەموو شتێکی بۆبکات .شوگا: پاشای کۆشکی مین...کە برای جونکوک و تای و جیمینە بەڵام لە باوکی جیا...وە ئەیەوێت دەست بەسەر شانشینی گاردنیایا بگرێت.تشانیۆل: برای شوگایە و لەگەڵ جونکوک و ئەوان ئەژی بەڵام لەڕیزی یۆنگییە .ستێلا: دەزگیران داری جونکوکە وە ئەیەوێت هاوسەر گیری لەگەڵ بکات بۆ ئەوەی ببێت بە شاژن....بەڵام ئایە ئەوە هەموویەتی؟؟خاتون جۆن: شاژنی گەورەی گاردنیا...کە دایکی جونکوک و تای و جیمین و شوگا و تشانیۆل.دیفانا: کچێکی سادەیە بەڵام لە دونیایەکی تر ئەژی...پۆلیس و لێکۆلە رەوەیە....وە دوو هاوڕێی هەیە جیمین و تای...وە بەهۆی ئەفسانەیەکەوە هەموو ژیانی ئەگۆڕێت. وە کەسایەتیە کانی تر لەچیرۆکە ک
خلاصه:شیائوجان افسر انتقالی ای که برای ماموریتی از کره به چین انتقال پیدا میکنه و اونجا با افسر وانگ آشنا میشهنهایت این آشنایی به کجا ختم میشه؟هپی اندییبو تاپ*وانشات*
بعد از اون بود که چیزی رو به خاطر نمی آورد تنها وقتی به خودش اومده بود ک دورو برش پر از خرد شیشه شده بود نمیدونست چه اتفاقی افتاده و کی اون گلدون آبی وسط میز جلو مبل فرو رفته بود فقط صدای بم و دلنشین ییبو رو که مدتها دلتنگش بود کنار گوشش میشنید
چه در آغوشم بگیری چه مرا پس بزنی تنها شاهزاده ی قلبم تویی...جان دل در گرو شاهزاده ی کشور ،وانگ ییبو دارد اما این عشق....تاریخی.انگست،عاشقانه.ییبو تاپ