Tags: سنگ-نما سنگ-نما-ارزان سنگ-نما-رومی قیمت-سنگ-تراورتن قیمت-سنگ-مرمریت قیمت-سنگ-نما قیمت-سنگ-نما-ارزان ملت-سنگ
_ بقیه هرچی میخوان میتونند صدام بزنند... سنگدل، بی رحم، هوسران... ولی حتی منم خط قرمزایی دارم و همون خط قرمز لعنتی، اجازه نمیده برای داشتنش تلاش کنم... میتونم دوست داشته باشمش... ولی نمیتونم داشته باشمش...یه تهجین استوری دیگه😉❤️
بازیت گرفته بیون بکهیون !؟ میفهمی این پرونده فاکی که وسطش گیر کردی پرونده قتلِ !؟ میفهمی هرچیز کوچیکی که از نظر تو بی اهمیتِ چقدر میتونه تو روند دادگاه تاثیر گذار باشه !؟ "_____"تو ستاره ای هستی که تو رویاهام دنبالش میگردم حس نداشتن و ندیدنت دلیل سنگینی قلبمِدنیای من ، رو مدار تو میچرخه مگه نه !؟ "• Fiction : Asteria | mini story• Couple : chanbaek • Genre : criminal , romance , angst , smut• Status : on going • Author : luna
کارآموز عجیب من ( جنلیسا )ژانر: عاشقانه، هیجان انگیز، اسمات، درام، هپی اندلیسا من به خاطر سلامتی و خوشبختی خودت ازت فاصله گرفتم حالا که تقدیر دوباره ما رو به هم رسونده محال از دست بدمت درسته تو منو به یاد نمیاری باشه من کاری میکنم دوباره عاشقم شی لیسا من به این عشق کهنه توی سینم ایمان دارم حالا هر چقدر میخواد سنگ جلوی پامون باشه #جنلیسا #جنی #لیسا #بلک_پینک #کارآموز_عجیب_من#jenlisa #jennie #lisa #blackpink #My_strange_intern
Complated✅شاید درکش برات سخت باشه،اما من برای اینکه مجبور به انتخاب نشم،از خودم گذشتم.کاپل اصلی:؟؟؟؟کاپل فرعی:یونمین
کہانی اغوا ہوجانے والی لڑکی کی،کہانی عشق میں جلتے میران جاہ کی،کہانی نفرت کی آگے میں جھلسنے والی کی،کہانی سیاست میں جکڑے لوگوں کی،سچا ہو کر بھی غلط ٹھہرائے جانے والے کی...داستانِ عشق....عشقِ متشکرم!
"دڵێکی ساردم هەیە...کەس نییە باوەشێکی گەرمی پیاکات؟" "دڵێکی سەهۆڵیم هەیە...کەس نییە بیتوێنێتەوە؟" "خەمێکی گەورەم هەیە...کەس نییە هاوخەمیم بکات؟" جیــن:من هەم...کیم سیۆکجین دڵێکی نەرمم هەیە کە تۆم تیا زیندانی کردووەهیــسنـگ:من هەم...لی هیسنگ کوڕێکی دڵ ڕەق کە نەفرەتی لە چارەنوس ئەکرد بەڵام ئیتر قەرزاریم چونکە تۆی پێدامئەلـینــا:نازانم ڕاستی ژیانم چییە...چۆن بتوانم کەسێکم خۆشبوێت لەناو ترسدا...ترسی مردنی ئەو...ترسی کوشتنی لەلایەن...دایکم و...نەبونی براکەم تایهیۆنگ!!؟
هیسنگ کوڕێکی ڕووخۆش و میهرەبانە وە کاتێک زانکۆ تەواو دەکات دەیەوێت تا ماوەیەک لە لای باپیرەی بمێنێتەوە کە لە گوندێک دەژیت بەڵام دوای ئەوەی کچێک دەناسێت "دەڕووخێت".🖤𝐧𝐮𝐬𝐚𝐫: 𝐝𝐚𝐫𝐰𝐧.دەستپێک:10/4/2024.کۆتای: ؟؟؟.
ذهن تاریک[ ویکوک]Genre : mystery, crime, angst, romance , dramداستان نگاشتن دوباره تاریخ به دست وکیل کهنه کار دادگستری سئول علی رغم تمامی فسادها و بی عدالتی هایی که گریبان پرونده جدید او را گرفته، میتواند جلوی اعدام پسری را بگیرد که پنهانی دوستش دارد؟کیم تهیونگ میتواند سیلی محکمی به تمام کسانی که اتهام قتل را به پسر جوان و معصوم نسبت دادند ، بزند؟ آيا وجدان ها میتوانند دوباره از گور برخاسته، زنده شوند؟آیا دست سنگین و ناپیدای سرنوشت که اینطور بی شرمانه چهره بی نور پسر را با سرخی خون سیلی زده؛ میتواند برای او معجزه بیافریند ؟ ذهن تاریک عاشقانه ای در دل تاریک ترین زندانها و کثیف ترین اتهام ها
چیڕۆکەکە باس لە پیاوێکی نەخۆش دەروونی دەکات کە خەڵک دەکوژێت Main Character = Lee Heeseung Main Character = hwang y/nنوسەر : خۆمممدەستپێک = 12 /6 / 2024 کۆتایی = 11 / 7 / 2024 +جا خۆم نوسیومە و هەموو مافەکانی بۆخۆم دەگەڕێتەوە
هەرگیز نەمئەزانی خۆشەویستەکەم خوێنمژێک ئەبێت...ئەوان بونیان هەیە؟!...
ئایە ونبووم لە خۆشەویستی تۆدا؟..ئەتوانم مێشکت بخوێنمەوە!بەڵێ بەڕێز مافیا!!
چیمان حەز لێبێت ئەیڵێین و بڵاوی ئەکەینەوە هەواڵی ڕۆژگار و کەیپۆپ و وتەو چات وئیتر🤓👀👀
،،🕰️Agape࿐ ╭─────────────≕ماجرایی در سال ۱۹۸۰ حول محور آگاپه؛ کتابِ نویسندهای ناشناس با مفهوم "عشق بیقید و شرط" کتابِ مورد علاقهی جونگکوک، کارآموزِ باهوشِ آکادمی هنرهای زیبای پاریس.نوجوان ۱۶ سالهای که به خاطر «بیچاره» خطاب شدن توسط رهگذری که او را از یک تجاوز در اطراف رود سن نجات داده بود، کینهای سنگین از ناجی خود به دل میگیرد.کینهای که در برابر تهیونگِ ۳۲ ساله، ملقب به لیلیان بنسل، مردی با زبانِ شاعرانه، قرار نبود زیاد پابرجا بماند.╰─────────────❗️با صدایی خـواستنی، زیر گوش نوآ نجوا کرد:«لبهام رو ببوس؛ عمیق و خیس.»⦀ 𝘼𝙂𝘼𝙋𝙀 ⦀❗️#آگاپه #ویکوک #agape
بکهیون سرجاش خشکش زد. عضلاتش برای یک ثانیه از حرکت ایستاد و تمام حسهاش روی بویی که همون لحظه به مشامش رسیده بود، تمرکز کرد. اون مرد بوی قویترین و سیاهترین قهوهی جهانو میداد، تلخ اما معتادکننده، به همراه بوی مس و آتیش و شاید زیتون. بویی کاملا مردونه. بدون اینکه کنترلی روش داشته باشه، یک دفعه به طور شدیدی احساس گرسنگی کرد و لثههاش به خارش افتاد؛ خون توی گوشهاش غرش میکرد و انگار هوای اطرافش متبلور شده بود. متعجب از خودش یه قدم عقب رفت و پشت کاپوت باز اتومبیلش قایم شد._من چه مرگم شده؟هیچ وقت اینقدر شدید احساس عطش نکرده بود...کاپل: چانبک♡ سکای♡
این کتاب ، داستان یک پسر و دختری را روایت میکند که همراه با دوستان جوانشان فقط از روی کنجکاوی روحی احظار میکنند و به دام عذابی دردناک می افتند ! ____________________قسمتی از فیک :- همه را بیرون راند و با عجله از انجا دور شدند اما ، دخترکش ، با سنگی برخورد و روی زمین فرود آمد . پس از بقیه عقب ماند ، وحشت آمیزی که تفاوتی با هیولا نداشت هر چه بیشتر به دختر نزدیک میشد . دخترک بیچاره تاوان گناهی ناکرده را پس میداد ! تاوانِ "معشوقه" بودن پسر ..........نوسینده : راشل کاپل : استریت ژانر : ترسناک ، هیجانی ، عاشقانه ، رمنس ، راز آلود
جرثقیل 7 تن یکی از انواع جرثقیلهای سنگین است که برای بلند کردن و جابجایی بارهای سنگین تا 7 تن استفاده میشود. این نوع جرثقیلها معمولاً در کارهای ساختمانی، صنعتی و حمل و نقل مورد استفاده قرار میگیرند.
هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشقکاین همه گفتند و آخر نیست این افسانه راHer Voice Is Like Clear Water That Drips Upon A Stone In Forests And Silent Where Quite Plays Alone
کاپل اصلی: نامجینکاپل های فرعی: کوکمین سپویکوکژانر: مافیاییدرامشخصیت های اصلی: جین - سن 23نامجون - سن 25شوگا - سن 24جونگکوک - سن 20خلاصه: جین یه پلیسه که با دوتا برادراش (جونگکوک و شوگا) زندگی میکنه.که یک روز مسعولیت یه پرونده سنگین بهش داده میشه، پرونده ای که مربوط به یه پسر خلافکاره که برادر کوچیک ترش براش کار میکنه، و چی میشه اگه پسر خلافکار از برادر بخواد تا جین و بکشه؟...یه اسپویل کوچولو بکنم: اخر داستان یه نفر از عضا میمیره
شیائوژان دانشجوی سال آخر رشته تاریخ شناسی چین و وانگ ییبو، صاحب موزه پنج قبیله مشهور است.شیائو ژان با پیشنهاد استادش، پروفسور وانگ هایکوان، بررسی موسیقی قبیله گوسولان را به عنوان موضوع پایان نامه اش انتخاب میکند که برای انجام آن به کمک وانگ ییبو، صاحب موزه نیاز دارد و او را پس از هزار سال به گوسو لان میکشاند. (شخصیت های کتاب استاد تعالیم شیطانی که در این داستان استفاده شده اند متعلق به نویسنده ان میباشد و باقی کاراکترها ساختگی و غیر واقعی است. این داستان در ادامه سریال آنتیمد نوشته شده است.)
+"نمیدونم چی شد....دیدمت، متنفر شدم.شناختمت، عاشق شدم.مگه بین دیدن و شناختنت چقدر فاصله بود؟چقدر فاصله بود که اینطور آشوبم کرد..؟"-"چرا پا گذاشتی تو زندگیم؟چرا یهو پیدات شد و زیر و روم کردی؟من فقط فرشته ی عذابت بودم؛چرا اومدی و فرشته ی نجاتم شدی..؟" قلب یک هیولا، حکایت یه پسره.پسری که خودشو یه هیولا میدونه.چی میشه وقتی یه روز یه نفر پا تو زندگیش میذاره و بهش یاد میده که؛'حتی هیولاها هم قلب دارن..؟' کاپل اصلی: کوکجینکاپل های فرعی: نامجین، ویمین، سپ و ...تگ ها: رومنس، انگست، روانشناسی، ارباب برده ای، اسمات⚠️⚠️⚠️این فیک دارای صحنه های دارک، خشن، اسمات، و بزرگسال هست!⚠️⚠️⚠️این فیک بار احساسی سنگینی داره و توش به مسائل روانشناسی مثل خودکشی هم اشاره شده پس اگر حساس هستید، سراغش نرین!در آخر اینکه، امیدوارم از خوندن این فیک لذت ببرید!💜
"بازیت گرفته پارک جیمین !؟ میفهمی این پرونده فاکی که وسطش گیر کردی پرونده قتلِ !؟ میفهمی هرچیز کوچیکی که از نظر تو بی اهمیتِ چقدر میتونه تو روند دادگاه تاثیر گذار باشه !؟ "_____"تو ستاره ای هستی که تو رویاهام دنبالش میگردم حس نداشتن و ندیدنت دلیل سنگینی قلبمِدنیای من ، رو مدار تو میچرخه مگه نه !؟ "• Fiction : Asteria | mini story • Couple : HopeMin• Genre : criminal , romance , angst , smut• Status : on going • Author : luna
_ برو بیرون!باورش نمیشد که لیامش داره سرش داد میزنه+ تو اینکارو نمیکنی! تو منو نمیندازی بیرون! این لیام من نیست!_ لیام تو دیگه مرد! گمشو بیرون!+لیام........-میگم نمیخوام قیافه نحضتو ببینم!+ من میرم......ولی......فقط میخوام بدونی که همیشه دوستت خواهم داشت..........بعد از این جمله،بدون توجه به بغض سنگینش سرشو انداخت پایین و رفت................شاید برای همیشه!
کیم تایهیۆنگ وەسوەسەی پاکوخاوێنی هەیە. چی ئەگەر چاوی بە جونگکوک بکەوێت؟ ئایا ئەویش دەردەکات؟ "لاچۆ! تۆ من پیس دەکەیت!"-کیم تایهیۆنگ- "تۆ و پرسەکانی پاکوخاوێنیت بەزەییدارن"-جۆن جونگکوک-ᴊᴜɴɢᴋᴏᴏᴋᴛᴏᴘᴛᴀᴇʜʏᴜɴɢʙᴏᴛᴛᴏᴍوەڕگێراوە لە ئینگلیزییەوە✓𝗧 𝗿 𝗮 𝗻 𝘀 𝗹 𝗮 𝘁 𝗲 𝗿 ✓By nicoleAbby0𝗖 𝗼 𝗺 𝗽 𝗹 𝗲 𝘁 𝗲 ✔️