Stories by: rozhan_jh
6 stories
memories

اون فقط منتظر بود تا مردی که دوست داشت (هری استایلز)بهش چند جمله رو بگه..."من واقعا متاسفم ،من رو ببخش بخاطر همه چیز،من هنوز عاشقتم بیا صفحه اخر کتاب عشقمون رو دوباره بنویسیم با پایانی شاد...و...فقط یه چیز میخوام... با من ازدواج میکنی؟"اما اون چقدر باید منتظر بمونه و فرصت هایی که برایه خوشبخت شدن بهش داده میشد رونادیده بگیره؟ که فقط شاید روزی اون مرد این چیزا رو بهش بگه...

6.2K 17 483 Full
Hegemonic

گناه هایی برای زنان درکتاب مقدس:1.سوار کاری برای زنان عیب است.2.کار کردن زنان بیرون از خانه عیب است.3.طلاق گرفتن زن عیب است.و..تنها کاری که دراین جامعه از زنان میخواهند.نگه داشتن نجابت خود تا وقتی که با کسی ازدواج کنن است.و گوش کردن دستورات شوهر شان است و بدنیا اوردن فرزند.و البته که مردان هم همین توقع از همسرشان دارند1.با آن هم بسطر شود2.از دستوراتش پیروی کند3.برای او بچه بدنیا بیاورد!امیلیا باونمردسالاری درکل جهان پا بر جا بود ولی من با این طرز فکرها و عقیده ها کاملا مخالفم پس ترجیح میدهم مجرد بمونم تااینکه برده مردی بشوم ولی شانس همیشه با آدم یار نیست و من بخاطر سلح بین چشایرو مانس به اجبار باید همسر مردی بی ادب،عصبی و تند خو به نام هری ادوارد استایلز شوم!آدم نمیفهمه کی مغزش به قلبش میبازه.بدون اینکه بخواد قلبش رو میده به یکی و من اونو به مردی دادم که حتی نمیتونه بگه دوستم داره .ولی برام مهم نیست.چون میتونم از چشماش عشق رو ببینم.همین برام کافیه.ولی بازم باور دارم که یه روز این حرف روبه زبون میاره.و حس میکنم اون روز زیاد دور نیست(+18)

17.3K 24 2K
the thief

النا یه دختر سوم دبیرستانیه،خانوادش جزوه طبقه متوسط جامعه هستند ولی اون مرتکب اشتباهاتی میشه و برایه جبارانش دست به کارایی میزنه ولی اون نمیتونه از پس این اشتباه بر بیاد کاراش رو میشن اون بی پناه میشه و به مردی(هری استایلز)که رو برگردونده دوباره رو میاره و برای بار دوم بهش اعتماد میکنه ولی اون مرد دوباره دل اون رو میشکونه ولی این بار اون مرد میتونه دل اون رو به دست بیاره؟...النا جواب این سوال رو نمیدونه ...ولی عشق هر چقدر دل آدم رو بشکونه ولی باز یه گل امید به جا میزاره...

8K 10 686 Full
Blood gang (larry stylinson)

"یک ساعت و نیم وقت داری تاملینسون...یا خودتو برسون به خونه ات پیش دوست پسر و دختر ات ....و یا .....بامب."

1.6K 1 129
Afsoon

اسم من هری استایلز هست.من یک زندگی نرمال و خوب داشتم تا اینکه چشم های بنفش اون دختر منو تصخیر کرد وقتی که اون داخل دبیرستان جادو شد.ولی اون یک نژاد تالن بود و من یک جادوگر با موفقیت هایی که منو از بقیه جدا میکرد چون من شجاع و کله خر تر از بقیه بودم خودمو تو دردسر میندازم و بعد قهرمان میشم.ولی اون از من نیست.اون یه اشرافی با بال و چشم های بنفشه.ولی وقتی که اون سخت ترین ظربه ها رو میبینه من قهرمان و تنها کس اون میشم.من عاشقش شدم ولی اون زخم عمیقی داره که من میخوام درستش کنم ولی ایا اون هم عاشقم میشه؟یا تصمیم میگیره انتقام بیگیره؟هر کاری که بکنه من در کنارش میمونم.

1.8K 11 171
Life Game

اسم من انجل فیتیس هست...ساکن منطقه ده، بدترین و افسرده ترین منطقه کشور(اخر الزمان) ... من از خانواده ام محافظت میکنم با تمام توانم ولی من چقدر میتونم دووم بیارم؟من زندگی رو پس زدم و اغوش مرگ رو پذیرفتم ولی زندگی کار اش با من تموم نشده بود و هنوز نقشه های کثیفی در راهم قرار داده بود...هری بین ادمهای قوی و دروغگو بود ولی نه مثل اونا.مثل فرشته ای در خانه شیطان.ولی هری هم مثل همه فرشته ها نابود میشه؟ایا این بازی هری رو از من میگیره؟...در دروغ ما عشق مانند گلی کوچک شکوفا شد و همه چی اروم بود ولی زندگی من اروم نیست.این کشورو قوانینش زنان را مثل فردی برای تولید مثل میدانند ولی من اینجا رو عوض میکنم.جنگ،خون،مرگ،شورش،اتش.من قوانین رو میشکونم و این کشور رو عوض میکنم من از پس تمام ادمها بر میام .ولی زندگی چی؟من از پس بازی زندگی بر میام؟خودمم نمیدونم.

15.4K 38 1.5K Full