[Completed]خلاصه:تهیونگ، دانشجوی فعال و سرزندهی ترم آخر رشتهی نقاشی، مدتی بود که از پسر ساکت و آروم ترم پایینی رشتهی موسیقی خوشش اومده بود. چیزی تا پایان سالهای دانشجوییش باقی نمونده بود، باید شانسش رو امتحان و بهش اعتراف میکرد؛ خوششانس بود یا بدشانس؟ آیا این احساس، همون عشقی بود که همیشه به انتظارش نشسته بود؟ هیچکس از آینده با خبر نیست، تهیونگ هم از این قاعده مستثنی نبود. این شروع اتفاقهای خوب بود یا نوید دهندهی روزهای سخت و تاریک؟•کوکوی ایو•رمنس، انگست، اسماتWr: Hb
" پایان یافته"اون فقط یه دختر ساده بود که برای استخدام توی شرکتی به نام J.k ، درخواست داده بود غافل از اینکه اتفاقات دارکی درونش به وجود میادو افراد سردو ترسناکی داره که باعث میشه هر کسی مو به تنش سیخ شه همش تقصیر خودش بود که با پای خودش رفت تو تله و درگیر ماجراهای عجیبی شد ... حالا تو اون گودال عمیق وسط گیجی و نا آگاهی ناخواسته به کسی دل میبنده ... ___________________________شخصیت های اصلی : جونگکوک ، هه را ، شوگا ، جیمین ، مینانویسنده : راشلکاپل : استریت ( boy × girl )ژانر : انگست ، رمنس ، اسمات ، زندگی روزمرگی ، عاشقانه ، *قوانین و مقررات یه کشور . شغل ها و شخصیت ها هیچ ربطی به زندگی واقعیه ما نداره همه از ذهن نویسنده به وجود اومده ...
پسرِ مو بلند | 𝖫𝗈𝗇𝗀 𝖧𝖺𝗂𝗋𝖾𝖽 𝖡𝗈𝗒 -کامل شــده- همه چی از اونجایی شروع شد که دال، پسرِ ۵ سالهی کیم تهیونگ، با دیدنِ موهای بلند و آبیِ پسری، اون رو "مامان" صدا زد و این بود اولین دیدارِ اون پسرِ مو بلند و تهیونگی که کلِ زندگیِ بعد از جداییش از همسرش رو با جق زدن میگذروند! ژانر ↶ عاشقانه، فلاف، کمدی، چتاستوری، توییتر، ددیکینک، اسماتکاپل ↶«اصلی - ویکوک» تهیونگ↑- جونگکوک↓«فرعی - سُپ»قسمتی از فیک ↶_از وقتی دیدمت ، قلبم یه جایی بین دریای موهات گیر کرد!_منم از وقتی دیدمت ، قلبم یه جایی بین شلوار و باکسرت گیر کرد!•روزِ آپ: یکشنبه ها•
{ پایان یافته }خلاصه : " جئون جونگ کوک " آلفایی با درک و فهم ؛ به خصوص با جفت کوچولو و عزیزش ! و" کیم تهیونگ " امگایی که سنش برای ازدواج خیلی کم بود ! کاپل : کوکوی بخشی از داستان : به چشم های سبز آبی جفتش نگاه کرد + چرا قبول کردی نامزدم باشی ؟ ...نذاشت حرف آلفا تموم بشه _ پدر و مادرت رو نمیشناسی ؟؟ با حرص و کمی خشم گفت و سرش رو پایین انداخت آلفا هم تکخند تلخی کرد و سری به نشانه ی تاسف تکون داد+ چرا ... خوب مشناسمشون ! اما امگا دوباره سر بلند کرد و اینبار با چشم هایی مظلوم که جایگزین چشم های عصبیش بود ، به آلفا نگاه کرد _ تو قرار نیست مثل اونا اذیتم کنی ... نه ؟؟؟با مظلومیت گفت و دستش رو آروم سمت دست مشت شده ی آلفا حرکت داد اما زودتر دستش رو گرفت و آروم روش رو نوازش کرد غم بزرگی از اینکه جفتش انقدر معصومه توی دلش نشسته بود + نه عزیزم !! ... به هیچ وجه !!!! ...ژانر : امگاورس ، رومنس ، امپرگ ، لیتل انگست ، هپی اند
کیونگسو و جونگین،کارآموزای یک شرکت معروف کیپاپن..اونا عاشق همدیگه میشن..ولی آیا این عشق میتونه در برابر موانع،دووم بیاره..؟یا اینکه اونا رو از پا در میاره..؟writer:sun_geetranslator:lil_sua
🍂 کاپل: تومین (مینهو و سونگمین)🍂 ژانر: انگست، تراژدی، درام🍂 نویسنده: cygnus (AO3)"بالاخره سونگمین اعضای گنگ رو دوباره جمع کرد ها؟" شوخی مینهو نادیده گرفته میشه وچانگبین صورتش رو چروکیده میکنه. "فکر نمیکنم الان زمان مناسبی برای خوشمزگی کردن باشه مرد."هشدار: اگه مرگ براتون موضوع حساس یا ناراحتکنندهای به حساب میآد لطفا بااحتیاط شروع به خوندن این فیکشن کنید چون همراه این فیک شیرجهی عمیقی به درون خاطرات، سوگواری، مرگ و حسرت خواهید زد.
-به خبری که هم اکنون به دستم رسید توجه کنید!در میان اطلاعات فروخته شده توسط هکر ها از اعضای بی تی اس عکسی مبنی بر تجاوز به عضو ۲۸ ساله این گروه یعنی مین یونگی پیدا شده! کاپل: سپکاپل فرعی: نامجین،تهکوکمین«پایان یافته»
چند گام لازمه تا بتونی صاحب قلب کسی بشی؟سوال سختیه ولی آیا جلوی جونگین عاشق رو میگیره؟ژانر:رومنس_فلاف_زندگی روزمره_اسماتکاپل ها:سکای و با حضور افتخاری چانبک🥰📢پایان یافته🥳🎉
🦋☽ زیبــای وحشـی⛮ کاپـل: چانبــک⛮ ژانــر: عاشـقانه، تاریـخی، امپـرگ، امگـاورس، اسـمات⛮ نویسـنده: السـا و بری⛮ ادیتور و بازنویس: السـابیون بکهیون، امگای زیبایی که به دستور امپراطور مجبور به ازدواج با اون آلفای روانی میشه.پارک چانیول، امپراطور پایتخت با بیماری روانی سختی از دوران کودکی خودش دست و پنجه نرم میکنه و حالا به خواسته پدرش تصمیم میگیره فرزند وزیر بیون رو به همسری خودش دربیاره. اما آیا این تصمیم میتونه آینده هردوی اونها رو نجات بده؟ یا سرنوشت چیزی دردناکتر براشون رقم زده؟
نام فیک:فراموشم نکن.. :)شخصیت های اصلی:تهیونگ،جیمین،جین هو،میاژانر:عاشقانه،کمی کمدی،هپی اندوضعیت:پایان یافتهخلاصه:تهیونگ و جیمین مجبورن با دخترای سهامداران شرکت پدرشون ازدواج کنن! تنفر بین این 4 نفر شکل میگیره و هر بلایی سر هم همدیگه میارن! ولی به مرور زمان...یه احساساتی بینشون شکل میگیره... اولین فیکم تو واتپد😁امیدوارم از خوندن این فیک لذت ببرید♡
"وقتی پای یک آدم بد وسط باشه، فقط یک آدم بدتره که کنارش میمونه."لیانا اوبرین ، معروف به "پرنسس قاتل شب ها" دخترک جوان که بازی های بی انتها سرنوشت، او را مجبور به نجات جان خود و برادرش در دنیایی پر از بی رحمی و عذاب کرده است. کایروس والکر ، پسر بزرگ ترین قاتل سریالی فیلادلفیا / مردم اون رو " وارث خون " میشناسن. هردو به نوعی پایبند به این زندگی تاریک اند. زنجیر شده اند به این صندلیِ عذاب، و اسیر تابوت های مرگ زیر خرواری از خاک . دو قاتل بی رحم، برای گرفتن انتقام تمام بی عدالتی هایی که دنیا در حق اونها کرده، تا کجا پیش میرن؟دسته ی آدم بد های والکر ، پیروز این میدان غرق شده در خون ست. وارث خون تصمیم به نشستن روی تخت سلطنتیش داره و لیانا تاج رو روی سرش میزاره. ᵈʳᵃᵐᵃ • ˢᵐᵃᵗ • ʳᵒᵐᵃⁿᶜᵉ
چی میشه اگه یه روز که انتظار داری مثل همه روزا عادی بگذرونی با یه برخورد سریالی یه نفر تمام قواعد زندگیتو بهم بریزه؟ یهو زندگیتو از این رو به اون رو کنه؟...#چانبک#هونهان #فلاف روزمره #اسمات #کمدی #happy endوضعیت:پایان یافته✔️
¦𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: ChanLix, BinSung, ChangLix¦𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: Romance, Smut, Drama¦𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: mahi01 ¦𝑹𝒆𝒏𝒅𝒊𝒕𝒊𝒐𝒏: Selene¦𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍:@straykidsbl -نونا. با عقلت تصمیم نگیر. زندگیت...آیندهات رو خراب نکن. اولیویا تلخندی زد و از جیسونگ فاصله گرفت تا بتونه به چشمهای پسر کوچیکتر از خودش نگاه کنه. -کدوم آینده سونگی؟ مگه...مگه من آیندهای هم دارم؟ جیسونگ قطره اشکی که روی گونهی اولیویا افتاده بود رو با انگشتش گرفت. -متاسفم نونا... اولیویا لبخند زد و موهای جیسونگ رو بهم ریخت. -تو چرا بچه؟ تو چرا متاسفی؟ مگه تقصیر تو بوده؟ جیسونگ بغضش رو قورت داد و سرش رو پایین انداخت. -برای اونایی متاسفم که باهات اینکار رو کردن. برای برادر احمقت که حقیقت رو میدونه و هنوز هم انکارش میکنه! اولیویا پشت به جیسونگ به سمت میزش رفت. -مهم نیست. من خیلی وقته دارم با این درد میسوزم! ❄️💫 -مراقب خودت باش فلیکس. اینکه دارم میدمت دست چان، به این معنی نیست که برام بی ارزشی. اتفاقا چون خیلی باارزشی این کار رو کردم...چان به اعتمادم خیانت نمیکنه!❄️💫 چان سرش رو جلو برد. لبهاش رو روی گونه ی فلیکس چسبوند و محکم بوسیدش. -وقتی خجالت میکشی قلبم تندتر میزنه. فلیکس خندید و دست هاش رو دور گردن چان حلقه کرد. چان لبهاش رو روی چونه ی فلیکس چسبوند و آروم مکید. فلی
داستان ما دربارهی جئون جانگکوک پسری پاک و مظلوم و کیم تهیونگ رییس بزرگترین باند مافیای سئول که از قضا عاشق و دلباخته ی جئون جانگکوک داستان ماست. تهیونگ بعد از اعتراف به جانگکوک به عنوان دوست پسر رسمیش شناخته میشه ولی.........چی میشه اگه جانگکوک شغل واقعیه تهیونگ رو بفهمه و همه چی از هم بپاشه و جانگکوک دیگه تهیونگ رو نخواد؟؟؟؟؟؟؟ به نظرتون تهیونگ دست برمیداره؟؟؟معلومه که نه......کیم تهیونگ هیچوقت چیزی که ماله خودشه رو از دست نمیده.جانگکوک سعی میکنه خودش رو نجات بده ولی اگه فقط خودش بود این قضیه امکان داشت.ولی الان که پای یه بچه وسطه چی؟؟؟؟؟؟درسته ....... بچه ی تهیونگ و جانگکوک • نام فیک : in your hands • ژانر : امپرگ ، مافیایی ، انگست ، اسمات • نویسنده : melina• روز های اپ : یکشنبه ها / چهارشنبه ها•کاپل : دوورژن kookv و vkook
"لەپایی خۆشەویستی نییە تۆم دەوێتلەپایی وشەكانت نییە تۆم دەوێتبەڵكوو لەپایی خودی خۆتەلەپایی ڕۆحت خۆشەویستی نییە وام لێدەكات تۆم بوێت بەڵكو ئەوە تۆیت وام لێدەكەیت خۆشەویستیم بوێتخـــــۆشـمـــدەوێـــیت"بە چرپەوە وتی لەگەڵ جووڵانەوەی لێوی بۆ ھەر وشەیەك بەر گۆشەیەكی لێوی دەكەوت"مــنیش خـــــۆشـمـــدەوێـــیت خاتوو جیۆن "خەندەیەكی نەرمی پێبەخشی30/Jun/202320/Mar/2023نوسین و بەرگ/meli_pashay
شیائوژان دانشجوی سال آخر رشته تاریخ شناسی چین و وانگ ییبو، صاحب موزه پنج قبیله مشهور است.شیائو ژان با پیشنهاد استادش، پروفسور وانگ هایکوان، بررسی موسیقی قبیله گوسولان را به عنوان موضوع پایان نامه اش انتخاب میکند که برای انجام آن به کمک وانگ ییبو، صاحب موزه نیاز دارد و او را پس از هزار سال به گوسو لان میکشاند. (شخصیت های کتاب استاد تعالیم شیطانی که در این داستان استفاده شده اند متعلق به نویسنده ان میباشد و باقی کاراکترها ساختگی و غیر واقعی است. این داستان در ادامه سریال آنتیمد نوشته شده است.)
تستقض بطلتنا في غرفة ليست لها بعدما كانت في غرفتها في امريكا تستعد لجامعتها الجديدة فماذا سيحدث لها يا ترى!؟🧐هل يعقل أنها في عالم ٱخر ؟🌌
حالا دیگه دنبال تو نمیگردم. شاید اگر دستم رو دراز کنم بتونم خیالِ بودن با تو تا ابد رو بردارم و بذارمش همون جایی که میخوام، زیر اون تک درخت.ولی الان تقریبا دو سال میگذره...تو رفتی و رقصیدن با تو، توی اون دشت پر از گل های زرد، خام ترین خیال من باقی میمونه. واسه همیشه.✨.....Couples : vkook , jikook , yoonmin
سورپرایز ! پدر و مادرت تموم این مدت یه رازی رو ازت مخفی کرده بودن - اینکه تو پرنسس یه خانواده سلطنتی و تنها وارث تخت پادشاهی هستی . برای فاش کردن این راز و خبر مهم ، اونا تورو به پادشاهی همسایه میفرستن جایی که هفت شاهزاده خوشتیپ و مقاومت ناپذیر همه چیزهایی رو که باید بعنوان فرمانروای بعدی بدونی بهت یاد میدناما به محض رسیدن با یه سری تهدید مواجه میشی . یه نفر توی قصر نمیخواد که تو جاتو به عنوان پرنسس پس بگیری . اون کسی که سعی داره نابودت کنه همون شاهزاده ایه که داری عاشقش میشی؟*نیازی نیست حتمن طرفدار بی تی اس باشین تا از این داستان لذت ببرین **هر هفت عضو بی تی اس توی این فیک نقش اصلی ان و نویسنده هفت پایان برای هرکدوم از پسرا نوشته **این فیک با اجازه نویسنده ترجمه میشه *©FireTiger8
نام فیک:دلتنگتم💜شخصیت های اصلی:کیم تهیونگ،پارک جیناشخصیت های فرعی:جانگ هوسوک،مین یونگیژانر:عاشقانه،هپی اندوضعیت:پایان یافتهخلاصه:جینا بخاطر یه مسئله دوست پسر کیوتش رو 5 سال ترک میکنه! و وقتی برمیگرده دوست پسر کیوتش دیگه همون پسر نبود! تهیونگ دیگه مراعات زمان و حال رو نمیکنه و هر کاری رو سر جینا انجام میده ولی وقتی راز جینا رو میفهمه....امیدوارم از خوندن این فیک لذت ببرید.. ♡
[Completed]☜︎︎︎--تمام زندگی اش هول محور اشتباهاتش میچرخد و شروع به کشیدنش داخل سیاه چاله ی کابوس میکند او با هر اشتباه زندگی اش را بیشتر به کابوس مبدل میکند، کابوسی سرد و سیاهتنها راه نجاتش معشوق شیرینش است که هر لحظه از هم دور و دورتر میشوند او در جستجوی زره ای آرامش، چه در بیداری و یا خواب در کابوس گمشدهپایان این کابوس، برایش تلخ است یا شیرین؟ --☞︎︎︎☞︎︎︎ 𝒁𝒊𝒂𝒎 , 𝑳𝒂𝒓𝒓𝒚 , 𝑵𝒊𝒂𝒍𝒍 ɪɴ ᴇɴɢʟᴀɴᴅ 🇬🇧🎖Top rankings:{🥇 #1 واندایرکشن#18 Directioner#48 ziammayn }
احساس خوبی دارمهمه چیز درست می شودتو خواهی آمدو دهان تاریک باد را خواهی دوختآمدن تو یعنیپایان رنج ها و تیره روزی هاآمدن تو ، یعنی مبدا زندگی من___________________________________________این بوک آمپرگ یعنی پسر ها هم درصد خیلی کمی می تونند بچهدار بشن...اسمات داره اگر دوست نداری نخون ..🔞اینا رو گفتم بعدا نگید وقتم تلف کردم چرا نگفتی..😘😘🙏کاپل اصلی: تهکوککاپل فرعی: نامجین،یونمینفلاف،عاشقانه،انگست،اسمات،مدرسه ای
"پیتل"بزرگترین مدرسه ناشناخته جهان..☆لویی یه جایی دور افتاده بهوش میاد و میفهمه حافظشو از دست داده..اون دانش آموز یکی از مدارس ماورالطبیعی جهانه که هری استایلز مدیر اونجاست..لویی هیچکس رو به یاد نمیاره تا اینکه اولین روز با دیدن هری یه اتفاقی براش میفته.. چه گذشته ای واقعا بین اون دو نفر بوده؟☆ژانر|تخیلی و ماورالطبیعی⚠️کل داستان از قبل برنامه ریزی شده و قراره پایان داشته باشه میتونین بدون نگرانی بخونین:)))
ومپایری که از پیدا کردن جفتش ناامید شده اما چی میشه که در راه آخرین امیدش جفتش رو پیدا کنه و حتی دلباخته اون هم بشه ؟؟؟؟؟ کاپل اصلی : ویکوک کاپل فرعی : نامجین ، یونمین ، سکرت ژانر : امگاورس ، ومپایر ، کمی انگست ، کمدی روز های آپ : نامعلوم تولد : ۲۴ / ۱۲ / ۱۴۰۲ پایان زندگی : _________
🚫پایان یافته🚫چیزی که تهیونگ حس میکرد بوی زیاد و شهوت برانگیز توت فرنگی و وانیل بود که منشاء ش جفت خودش بود و این باعث شد که توی ذهن تهیونگ کلمه هیت به رنگ قرمز و ابعاد بزرگ خود نمایی کنه!بخشی از فیک : تهیونگ خنده جذابی کرد و موهای امگاشو پشت گوشش انداخت+دلم برای هیتت تنگ شده بود_اهههههژانر : اسمات . امگاورس . فلاف . رمنس . امپرگکاپل : ویمیننویسنده : jiwoon و Sh.s*قسمت توضیحات خونده بشه (میتونم بگم ۸۵ درصد این فیک همش سکسه😂)I love you🥺💕🫂
✍︎انقدر دوست دارم که حتی عاشق معشوقت شدم، که اونطور میخندونتت"وجودِ" من._________❄︎ دل نوشته های پسری به نام جونگکوک برای معشوقش، که هیچ وقت نتونست خودش اون هارو بدستش بده.پسری که فاصله زیادی با عشقش نداشت اما این فاصله فقط مربوط به خونه هاشون بود ،نه قلب هاشون._________"معنی تایتل:عشق یکطرفه یا شیدایی بیفرجام یا شکست عشقی، گونهای عشق نافرجام میباشد که در آن عاشق به دلایل روانشناختی بهگونهای بیمارگونه توان در میان گذاشتن عشق با معشوق را ندارد"•Vkook•Romantic-Sad-Diary-Angest •Short part •By:Sunset/پایان یافته/"شروع: 1402/10"