حالا دیگه دنبال تو نمیگردم. شاید اگر دستم رو دراز کنم بتونم خیالِ بودن با تو تا ابد رو بردارم و بذارمش همون جایی که میخوام، زیر اون تک درخت.ولی الان تقریبا دو سال میگذره...تو رفتی و رقصیدن با تو، توی اون دشت پر از گل های زرد، خام ترین خیال من باقی میمونه. واسه همیشه.✨.....Couples : vkook , jikook , yoonmin
" پایان یافته"اون فقط یه دختر ساده بود که برای استخدام توی شرکتی به نام J.k ، درخواست داده بود غافل از اینکه اتفاقات دارکی درونش به وجود میادو افراد سردو ترسناکی داره که باعث میشه هر کسی مو به تنش سیخ شه همش تقصیر خودش بود که با پای خودش رفت تو تله و درگیر ماجراهای عجیبی شد ... حالا تو اون گودال عمیق وسط گیجی و نا آگاهی ناخواسته به کسی دل میبنده ... ___________________________شخصیت های اصلی : جونگکوک ، هه را ، شوگا ، جیمین ، مینانویسنده : راشلکاپل : استریت ( boy × girl )ژانر : انگست ، رمنس ، اسمات ، زندگی روزمرگی ، عاشقانه ، *قوانین و مقررات یه کشور . شغل ها و شخصیت ها هیچ ربطی به زندگی واقعیه ما نداره همه از ذهن نویسنده به وجود اومده ...
یونگی و هوسوک برای فرار از تاریکی که سالها توش حبس شده ان بهم چنگ می اندازن...اما وقتی عواقب بیرون اومدن از اون تاریکی خودشونو نشون میدن میفهمن شاید برای هم اون چتر نجاتی که فکر می کردن نبودن...و جیمین پسری که داره با خودش می جنگه تا از عشقی که بهش زخم میزنه دست نکشه..-از اینکه باهام ازدواج کردی پشیمونی؟؟+آره. ****** -....من لکه سیاه زندگیت نیستم که سعی میکنی قایمش کنی.+جیمین مزخرف نگو من تو رو قایم نمی کنم.-اما جرات اینکه دستمو بگیری رو هم نداری. نام فیک:سلام ما ازدواج کردیم.کاپل:سپ و ویمینژانر:رمنسروزهای آپ:نامعلوم
"-مطمعنى كه پشيمون نميشى اگه همه چيز و فراموش كنى؟+وقتى آسمون پر ابر ميشه روشنايى نميتونه مسيرش و پيدا كنه ليام..."ليام پين سرگرد بيست و شش ساله اداره اگاهي و زين مالك يكى از بهترين معمارهاى لندن،سرنوشت اونها رو تا مرز جنون ميبره و در نهايت لذت براشون ابرهاي سياه و بوجود مياره اونا ميتونن ابرهارو ناپديد كنن و اسمون آبى و ببينن؟!ليام ميتونه همه چيز و فراموش كنه و زندگي جديدشو شروع كنه؟زين با گذشته ليام كنار مياد؟
🐷: جانگا میدونستی پنگوئنها از حیواناتی هستن که وقتی برای خودشون جفتی انتخاب میکنند، تا آخر باهاشون میمونند؟؟؟🐰: نه، چه جالب. 🐷: آره خیلی جالبه، حالا میشه تو پنگوئن من باشی و من پنگوئن تو؟𝐹𝑖𝑐 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐶𝑙𝑜𝑠𝑒𝑑 𝑌𝑜𝑢𝑟 𝐸𝑦𝑒𝑠𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝑆𝑐ℎ𝑜𝑜𝑙𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑉𝑒𝑟𝑠𝑒𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝑆𝑢𝑛 𝐹𝑙𝑜𝑤𝑒𝑟𝑆𝑡𝑎𝑡𝑢𝑠: 𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑
جیمینو یادتونه؟ پارک جیمین. همون آیدلی که یکهویی افتاد توی یک فنفیکشن و با بدبختی از اون نجات پیدا کرد.ولی حالا.. چی میشه اگه اون نویسنده بخواد یک داستان جدید بنویسه و به کاراکتر نیاز داشته باشه؟اونم نه یکی.. هفتا!!!!«ایندفعه خودت نزاییدی.. ولی گاوت زایید..»«اگه اونایی که توی این فیکشن هستن هنوز وجود داشته باشن و همزمان ما اینجا باشیم...»*«بدبخت شدیم»*ژانر: کمدی، فلاف، فانتزیبه قلم: اقیانوس
(Larry & Ziam Science Fanfiction)کد 1221: خواب گردکد 8924: ما توی دنیایی زندگی می کنیمک اون طور ک می خواییم شکلش می دیممادر و پدر داریمزندگی می کنیم بزرگ می شیمو به این باور داریم ک همش یه آزمایش الهیه!هیچوقت فکر کردی ک تمام چیزایی ک دورو ورته,توهم خودت باشه؟مثلا تو یه جا خواب باشی و...توی دنیایی ک توی سرت ساختن با ادمای الکی یه زندگی الکی ساختی ک همش بخشی از توهمته؟!اره خب...ما از کجا قرار بوده بفهمیم توی توهم خومون گیر افتادیم؟و شاید یه روزی چشم وا کنیم و ببینیم نه اون ادما دیگه پیشمونننه ما اون ادم سابقیم!کد 3214: داستان شامل,توهمات,تجاوز به حریم خصوصی,اسمات,بازی با دنیای پیچیده علم,مرگ,می باشد.12345678900987654321#1_harryandlouis#1_louisandharry#1_gaylove#1_fantasy#1_fanfiction#3_delusion
•نام⸙ آرزوی براورده شده یا...؟!(چندشاتی)•ژانر⸙ رمنس ، انگست ، درام ، تاریخی ، اسمات•کاپل⸙ یونمین•رده سنی⸙ +۱۸•خلاصه⸙ تاحالا شده از آرزویی که میکنین پشیمون بشین و با خودتون بگین کاش لال میشدم و یه همچین حرفی از دهنم بیرون نمیومد؟....خب باید بگم که من پارک جیمین ، با بیست و شش سال سن به یه همچین بدبختی دچار شدم!کاش لال میشدم و همچین حرفی از دهنم بیرون نمی اومد....!ورژن سپ این چندشاتی رو میتونین توی همین پیج پیدا کنین😊
•نام⸙ آرزوی براورده شده یا...؟!(چندشاتی)•ژانر⸙ رمنس ، انگست ، درام ، تاریخی ، اسمات•کاپل⸙ یونسوک(سپ)•رده سنی⸙ +۱۸•خلاصه⸙ تاحالا شده از آرزویی که میکنین پشیمون بشین و با خودتون بگین کاش لال میشدم و یه همچین حرفی از دهنم بیرون نمیومد؟....خب باید بگم که من جانگ هوسوک ، با بیست و شش سال سن به یه همچین بدبختی دچار شدم!کاش لال میشدم و همچین حرفی از دهنم بیرون نمی اومد....!ورژن یونمین این چندشاتی رو میتونین توی همین پیج پیدا کنین😊
"Prince ""شاهزاده "***_***_***彼は黒い墓地に彼の興味を埋めます...در قبرستان سیاه تبار دفع می کند علایقش را ...***_***_***تا مغز و استخونش طعم درد رو چشیده بود . دیگه توانی برای برخاستن و مقابله با زندگی بی رحم و از خود راضیش رو نداشت . اون شکسته بود . خیلی وقت بود که تیکه هاش داشتن هم خودش و هم اطرافیانش رو زخمی میکردن . بوم نقاشی زندگیش کاملا سیاه رنگ شده بود . و برای همیشه سیاه هم میموند .تا عشق دورترین فاصله رو داشت . تا مردنش یه اینچ دیگه مونده بود .تا دیوانگی اش یه خط باریک فرضی وجود داشت . تا تاریک تر شدن قلبش به یه تلنگر بیشتر نیاز نداشت .نابودی بهترین توصیف برایش بود . پدر و مادر ...همسر ...خواهر ... آرامش ... خوشحالی ... فکر آزاد ... همه رو زندگی ازش دریق کرده بود ... تا به چیزی دل بست نابود شد ... پودر شد ... خاکستر شد ... دود شد رفت هوا ... کشته شد ...[Completedl][کامل شده فصل اول ]
قرر سيد كيم ان يزوج أبناءه لبنات صديقه المقرب سيد بارك فهل سيوافقون على هاذا الزواج أو سيكون زواج بلا حبالكوبلاتتاينيليسكوكروزمينيونسوسانجيننامهيونجيمو
با تخسی پوزخندی زد-میترسی بکشمت نه؟جلوش نشست و شمرده شمرده توی صورتش گفت-هیچکس...نمیتونه...منو...بکشه!-من میکشم!!-تو؟! میخوای منو به خنده بندازی؟-وقتی یه شاهزاده حرفی میزنه پای حرفش میمونه *****-با..باید بکشمت..اگ...اگ بکشمت خیلی از آدما..کشته نمیشن-منو بکش تهیونگ...زودباش!کاپل: MinV(جیمین تاپ)
تو دنیایی که هوسوک هشت و یونگی ده سالشه..و ما شاهد ده پارت از زندگی اونها هستیم.---part of story----فاکککککهوسوک داد بلندی زد و از جاش بلند شد که بره بیرون ولی با باز کردن در یونگی رو دید که دستش به دستگیره نشسته-چیشده -بدبخت شدیم -چرا ؟باز کدوم کارامون لو رفته، اون دفعه که با شناسنامه جعلی رفتیم بار؟؟ یا اون که برگه امتحانا رو شب قبل از امتحان آتیش زدیم-دو دقیقه پشکل بگیر دهنت تا بگمو یونگی مثل پسر خوب ساکت شد تا بشنوه چی به سرشون اومده-باید برم آمریکا ...---information---name story : 𝐌𝐲 𝐔𝐳𝐮𝐫𝐢 𝐄𝐧𝐢𝐝couple : Sopewriter : rashelgenres : fluf , slice if life , happy endstatus : complete part : tenTo My SoulMate.
نام فیک: وقتی ترکم کردیتعداد پارتها: ۳۲ (کاملشده)نوبت آپ: سه شنبههاژانر: ریللایف، عاشقانه، غمگینتایپ: ورس_________________🏮𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒀𝒐𝒖 𝑳𝒆𝒇𝒕 𝑴𝒆🏮در فراز و نشیب به دست آوردن خواستههایم، من تو را از دست دادم... کاش میتوانستم به عقب برگردم وانگییبو..._________________شیائو جان قلب وانگ ییبو رو توی بدترین شرایط شکوند؛ طوری که سالها شاید طول میکشید تیکههای شکستهشدهش رو جمع کنه...وقتی ییبو از همه چیز ناامید شده بود، بالاخره یک راهی پیدا کرد تا بتونه تو هوایی نفس بکشه که جان حضور داره...اون قرار بود نقش مقابل جان رو بازی کنه...وانگ ییبو برای نقش لانجان انتخاب شده بود تا روبهروی ووشیان قرار بگیره!_________________
قصة قصيرة ..جمعات الليل بالنهار ..جمعات الكحل بالبيض ..جمعات الشتا بالربيع ..جمعات البرد بالدفا ..جمعات الأرض بالسما ..جمعات التمرد بالخضوع ..و جمعات قلبو هو بعينيها ..قصة ماشي واقعية و ماشي خيالية .. هي فشي بلاصة بيناتهم بجوج .. ماشي قديمة و ماشي عصرية .. لا الزمن و لا المكان معروفين .. تجربة جديدة عليا فالكتابة .. ماعرفتش واش فشلت ولا نجحت و لكن لي عارفة هو أنني رتاحيت و أنا كنكتبها .. قصة بغيتكم تشوفوها و تشموها و تحسو بيها كتقيسكم ماديا ماشي غير معنويا .. بغيتها تسرقكم بتفاصيلها من واقعكم كيفما سرقاتني و تعيشكم حياة أخرى و حب ماتنساوهش .. حب بين بنت متمردة صعيب تتروض .. و راجل كيفضل يمو.ت و مايحنيش الراس .. و بيناتهم الشيخ و ولدو و مكحلة عمرها خمسين عام ...🫐 جـــنـــب الـــواد 🫐✨رويـت عطـشي و عطـش عودي فدقـيقة .. و عشـت وراهـا سبـع سنيـن عطـشان .. لعينيــك ..✨🫐🫐🫐• تصنيف: رومانسية 💙✨
~آخه لویی من تا ب حال هیچوقت چنین حسی رو ب هیچکی نداشتم این برام عجیبه......~زین من امروز یه گندی زدم و برای اولین بار از اینکه کسیو به فاک دادم پشیمونم...لری و زیام💙💚🧡❤️Top ranked: #15 on ziammayne
چند روز مونده به روز عروسیش وقتی برای پیدا کردن چند تا شاخه گل رز بخصوص که نامزدش عاشقشه، زمان از دستش در میره و تا دیر وقت بیرون میمونه به خاطر استرسش و ترسش ازتاریکی راهو گم میکنه و سر از جای نااشنایی در میارهمیدونست بالای شهره و جالب بود که فقط از اونجا بوی دو گرگ رو میتونست استشمام کنه! انگار که کس دیگ ای تو اون محله ی اشرافی زندگی نمیکرد! بوی دو الفای اصیل و قوی و...... از شانس بدش هورنی! چقد میتونه غم انگیز باشه که درست چند روز قبل عروسیش دو الفای هورنی و مست بهش تجاوز کنن و صبحش هیچی یادشون نیاد؟! ووقتی جیمین ماجرا رو برای نامزدش تعریف میکنه خانواده نامزدش بااین وصلت مخالفت کنن! و خانوادش از این ابروریزی پاشیده بشه! ولی از همه بدتر......! نامزدش باورش نکنه و جیمین برای اثبات حرفش شکایت میکنه و ازاونجایی که اون دو الفا خیلی گردن کلفت و پرنفوذن کل مدارک اون شبواز بین ببرن و حتی حاضر نباشن جیمینو برای یه لحظه ببینن!!! این وسط میمونه جیمین با قلبی متشکل از چند حس....!!!! شکسته از عشقشغمگین از خانوادشناامید از خانواده نامزدش وپر از کینه و نفرت نسبت به دو الفایی که هیچ وقت قرار نیست چهرشونو از یاد ببره............ درحال اپامگاورس، انگست، امپرگ، انتقامی، هپی اندکاپل: ویمینکوک
-من میخوام تا ابد باهات باشم بیبی+ ابدم یه کلمه ایه که بالاخره تموم میشه لویی. من نمیخوام تا ابد باهات بمونم.. میخوام تا وقتی که اون کسی که اون بالاست اعلام کنه حتی بهشت و جهنمم تموم شده باهات بمونم و حتی اگه بازم پودر شدیم میخوام خاکسترام با تو یکی شه که هیچوقت از دستت ندم..- ما تا ابد نویی میمونیم بیبی بوی:)
*بزرگ ترین اشتباهمون اینه که دوستی ها رو تبدیل میکنیم به یه رابطه عاشقانه اخر سر هم نه عشقی میمونه نه دوستی*هری استایلز
کیم تهیونگ رییس باند دارک یکی از خطرناک ترین باندهای مواد مخدر و قاچاق اعضا در کره است که ورود به گروهش فقط و فقط یک شرط داره اونم بازی کردنه هرکسی که بازی رو برنده شه وارد گروه میشه و هرکسی که ببازه ...جئون جنگکوک پسر تخس و لجبازی که عاشق بوکس 🥊 و خانوادهاشه چی میشه اگه به خاطر برادر کوچکترش جیمین درگیر بزرگ ترین و خطرناکترین باند مافیای جهان بشه ..چی میشه اگه کل این اتفاق ها فقط یه اتفاق نباشه و..و تو این بازی تاریک کدوم یکی از این دو بازیکن زنده میمونه رییس بزرگ ترین باند مافیای کره یا یه پسر معمولی ..و چی میشه که راز های بیشتری پشت این دیدار به ظاهر تصادفی باشه ..ژانر: جنایی/مافیای/اسمات/رومنس/درام/خشنکاپل ها: تهکوک /یونمین/نامجینوضعیت: در حال آپ#1 عاشقانه#1درام
"یادت باشه! اگه تو نباشی، هر بار هوا سرد بشه و سپتامبر از راه برسه، من یاد تو میافتم. هر وقت از کنار اون مغازه کتابفروشی قدیمی رد بشم، یاد تو میافتم. هر بار که از اون پل رد بشم و آسمون پر ستارهی بالای سرم رو ببینم، یاد تو میافتم. لعنت بهت... حتی فکر کنم با نفس کشیدن هم یاد تو بیافتم. حالا... حالا بهم بگو. چطور میتونی بری وقتی یه خری مثل من دوستت داره؟!"☁️☁️☁️"Remember!"Couples: Vkook, Chanbeak Genre: slice of life, romanceWriter: NilaraTelegram Channel: @Vellichor_magazine
عشق...آشنایی که در غریبه ترین مکان با انسانیت هم مثل علف هرز رشد میکنه، و مغز رو هرزه ی توجه و خواسته شدن توسط یه بت میکنه...عشق یه هرزه ست، و انسانِ عاشق، بت پرستی دیوانه!.....-بیا واقع بین باشیم زیبای من...من بخاطر حرفات نمیمونم! بخاطر خودت تو میرم...و بخاطر من میمیرم....[R-rated | Mystery | contains violence ].[Musical vibe:Nothing to lose but you-Three Days GraceSave yourself-My darkest days].
یادمه حرفای قشنگی بهم میزدی گفتی دوست داشتن مثله نشستن روی ساحل دریا میمونه امن و قشنگه ولی عاشق شدن یعنی بتونی ریسک کنی و حتی خطر غرق شدن رو به جون بخری و امتحانش کنی.من به خاطر تو شنا کردن رو امتحان کردم ولی تو بهم راجب توتیاهای زیر اب چیزی نگفته بودی حالا پاهام زخمی شدن و دیگه نمیتونم ادامه بدم...