Search: اشيدو
294 stories
i'm sorry

*تموم شده*داستان از اونجایی شروع میشه که کلاس A1 تموم میشه و یه اتفاق بد برای ایزوکو می‌افته و سال بعد برای گرفتن انتقام ...ژانر : درام ، عاشقانه ، خشن ، اسمات(به ژانر گفتن من اعتماد نداشته باشید بنظرم)باکوگوxمیدوریااز انیمه my hero academia

19.4K 36 2.6K Full
𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐶𝑙𝑜𝑠𝑒𝑑 𝑌𝑜𝑢𝑟 𝐸𝑦𝑒𝑠 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)

🐷: جان‌گا میدونستی پنگوئن‌ها از حیواناتی هستن که وقتی برای خودشون جفتی انتخاب می‌کنند، تا آخر باهاشون میمونند؟؟؟🐰: نه، چه جالب. 🐷: آره خیلی جالبه، حالا میشه تو پنگوئن من باشی و من پنگوئن تو؟𝐹𝑖𝑐 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐶𝑙𝑜𝑠𝑒𝑑 𝑌𝑜𝑢𝑟 𝐸𝑦𝑒𝑠𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝑆𝑐ℎ𝑜𝑜𝑙𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑉𝑒𝑟𝑠𝑒𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝑆𝑢𝑛 𝐹𝑙𝑜𝑤𝑒𝑟𝑆𝑡𝑎𝑡𝑢𝑠: 𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑

8.3K 37 2.5K Full
استهبال و ضحك مع باكوغو

... معرفش اكتب إيه ¯\_ú-ù_/¯المهم الكتاب عن بنها.... 🌚🌝

35K 62 2.9K
فيفيانا

بعد الموت بمرض عضال ، تجسدت بشخصية البطلة الرئيسية في رواية وكنت مصابًة بمرض عضال ، فيفيانا أدلر، التي ستموت بعد عام .... "هل من المنطقي أن يستخدم المرء ابنته ليلعنها لأنجاب ابن؟" الدليل الوحيد لكسر اللعنة هو سطر واحد من القصة الأصلية "فقط دماء إيكستر يمكنها أن ترفع لعنة فيفيانا!" كانت المشكلة أن الأرشيدوق إيكاستر كان رجلاً مخيفًا معروفًا بالقاتل ، ولم يكن سوى العدو اللدود لعائلة أدلر بدلاً من أن تستخدمها عائلتها وتموت عبثًا ذهبت لرؤية الأرشيدوق إيكاستر على أمل الحصول على دليل لرفع اللعنة بطريقة ما "إذا تواصلت مع الأرشيدوق ، فسوف يتحسن جسدك المريض!" لا أعرف السبب ، لكني أجد أن جسدي ينشط عندما أتواصل مع الأرشيدوق .. "أتمنى أن تناديني باسمي." "نعم؟" "ومن الآن فصاعدا، قولي مرحبا لي فقط." لكن لماذا الأرشيدوق ، الذي يقال إنه ذو دم بارد ويعاني من حالة شديدة من العناد مهووس بي إلى هذا الحد؟ *** في البداية ، كان الهدف الوحيد هو استخدام الأرشيدوق لرفع اللعنة. إذا اكتشف أني أنتمي إلى عائلة معادية ، فقد أموت على يديه ... ولكن في أحد الأيام ، بدأ قلب فيفيانا ينبض بعنف عند سماع صوت الأرشيدوق فهل هذا من الآثار الجانبية للعنة؟ اعتقدت أن هذا الشعور كان الحب تلك اللعنة

14.6K 151 2K
My Alpha

هرچقدر هم كه باهوش باشي...هرچقدر هم كه قدرتمند باشي...هر طور كه باشي .....آنچه كه قرار است رخ دهد ، رخ خواهد داد !--------------------------------------------------راه افتادم به سمت خونه. برف شروع کرده بود به باریدن .ذهنم خالی شده.. حتی نمیدونم به چی فکر کنم . چیکار کنم . هری جفت منه ...و قاتل من ؟

180.9K 38 29.6K Full
التواصل الأجتماعي | Social Media

باكوغو كاتسكي مغني مشهورتصله تهديدات من مجهول ليضطر الابطال لحمايتة

1.1K 2 42
karma/Izuku midorya

تتحدث القصة عن طالب في المرحله الاعدادية يدعى أيزوكو ميدوريا يختفي فجأ وهو في 16 من عمره تاركاً خلفه لاشئ ... ثم يعود بعد 9 سنوات ولكن كشخص أخر ... يعمل بوضيفتين أحداها هي العمل في مقهى خاص به وحده والاخرى.... تابعوا لتعرفو باقي الاحداثملاحضه: 1-تحتوي القصه على علاقات شاذه مايعجبك لاتدخل2-في الوقت الحالي يبلغ باكوغو من العمر 15 وميدوريا 25

10.3K 16 618 Full
>< the 3th of August  ><

في اليوم الثالث من أغسطس تنقذ هاناكو اشيدو ذات الـ 13 بواسطة صبي في 14 من العمر وتقع في حبه ولكن تفترق طرقهم حيث كان على هاناكو الانتقال إلى مسقط رأسها بريطانيا بسبب جدها الذي يكون رئيس اكبر شركة في بريطانيا !

2K 8 64
사랑

عشق(باشه میدونم سادست)❌این فیک تموم شده و فصل دوم در حال اپه با اسم 과거.ژانر:اسمات،دارک وب،دختر پسری،BDSM(شاخه های مختلفش)،خشن...خب فکر کنم همینا کافیهتوجه:این فیک دارای صفحه های شکنجه و خوشنت بار می باشد اگر دوست ندارید نخونید لطفا*مورد داشتیم حالت تحوع گرفته!کاپل اصلی:ا/ت و یونگی. کاپلای فرعی:هوپمیم،ویکوک،نامجینخب من این و همینجوری می نویسم و راستش خب نمیدونم فقط امیدوارم دوست داشته باشید همین.خلاصه:یونگی و دوست دخترش ا/ت که در گروهی به اسم درتی انجلز که در دارک وب کار میکنه مشغول بودن که رابطشون به صورت ناراحت کننده ای از هم میپاشه حالا ماموریتی به پستشون خورده که باید دوباره دوره هم جمع بشن و این ماموریت و جمع کنن و فقط هویج میدونه که چه اتفاقاتی قراره بیوفته..... نویسنده : هویج هستم مخلص شما 🥕

21.6K 28 1.3K
𝐼 𝑊𝑖𝑠ℎ 𝑊𝑒 𝑁𝑒𝑣𝑒𝑟 𝐺𝑟𝑒𝑤 𝑈𝑝 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)

𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝐼 𝑊𝑖𝑠ℎ 𝑊𝑒 𝑁𝑒𝑣𝑒𝑟 𝐺𝑟𝑒𝑤 𝑈𝑝𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐹𝑙𝑢𝑓𝑓, 𝐶𝑜𝑚𝑒𝑑𝑦𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝑆𝑢𝑛 𝐹𝑙𝑜𝑤𝑒𝑟𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑉𝑒𝑟𝑠𝑒𝑆𝑡𝑎𝑡𝑢𝑠: 𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑تو به دنیا اومدی تا بخشی از وجود من باشی، تو هستی تا به من ثابت کنی میشه به لبخند خدا امیدوار بود...

7.1K 39 2.5K Full
وان شات های استرک

وان شات هایی از استرک برای طرفدارای تین وولف.ترجمه شده.امیدوارم خوشتون بیاد.کار اولمه پس ببخشید

6.9K 8 773
Crestfallen |سرافکنده| Vkook

𖤍 Couple : Vkook𖤍 Genre : Mafia_romance_smut_Psychology- چرا باید همچین حسی بهت داشته باشم ؟چیزیه که نمیتونم بگم...نمیتونم توضیحش بدم. - تو توی من چی میبینی تهیونگ ؟- نور جونگکوک...خیلی زیاد...هرگز همچین نور درخشانی ندیده بودم.-میخوام کنارت بمونم ، تا آخر این راه... تو هم خوب میدونی که این نمایش یه مرگ تدریجیه.هربار که میکشت، مرگ رو ملاقات میکرد .از نزدیک.مردمک چشمهای قهوه ای رنگش،به نرمی گشاد شد.درست شبیه یه چاله عمیق که برای بیشتر دیدن، رشد میکرد.خونهایی که پاشیده میشد و توی هوا پرواز میکرد انعکاس واضحی توی مردمکهای گشاد شدش، به جا میذاشتن.هنوزهم ضربان قلبش طبیعی بود.بدون هیچ نوسانی...اولین قطره خون روی پوست صورتش نشست و با تمام وجودش اون گرما و مرگی که به واسطه زندگی متولد شده بود رو حس کرد.پلک‌هاش رو‌ روی هم گذاشت و چشمهاش رو بست.همه چیز کند پیش میرفت...لرزش پلک‌هاش و به آرومی شدت گرفتن ضربان قلبش تنها نشونه هایی بودن که میگفت باید بره عقب...

2.1K 14 212
are you kidding me???

-به چه حقی دستش دور کمرت بود؟ -ن..نمیدونمCapel:kookv & yoonmin & Hyonlixgenre: اسمات - امگاورس - دیگه؟ دوسش داشته باشین:)🩰🤍Please love it:)🤍🩰

37.8K 19 2.7K
Maidol

مافیا+ایدول=مایدول😹کاپل اصلی:یونگی،ا/تکاپل فرعی:ویکوک،هوپمین،نامجینژانر:مافیایی،عاشقانه،اسمات،کمدی،خشن،هپی اندروزهای اپ: جمعه ها📳خلاصه:ا/ت دانشجو و کیپاپر 23 ساله که برای کمپانی RBW ادیشن رپ داده و قبول شده همه چیز تو خوب پیش میره تا این که منیجر ا/ت بهش خبر عجیبی میده....خببببببب هویج هستم.اولین بوک مافیاییم و اولین بوکی که اس ام نیست!امیدوارم دوست داشته باشید برای بوکای بیشتر با کاپل دختر پسری به پیجم سر بزنید.

2.5K 8 135
𝐼 𝑀𝑖𝑠𝑠 𝑌𝑜𝑢

🥀𝑰 𝑴𝒊𝒔𝒔 𝒀𝒐𝒖🥀قول میدی برگردی؟: قول میدم برگردم. میتونم به قولت اعتماد کنم؟: تو تنها کسی هستی که وقتی بهش قول میدم، تمام تلاشم رو میکنم تا بهش عمل کنم. _⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠وقتی دلم برات تنگ میشه، روبه‌روی گل‌هایی که برام خریدی، می‌ایستم. باید جای من باشی تا بدونی چقدر دلتنگی به قلبم فشار میاره. این گل‌هارو تو لمس کردی، تو زیباشون کردی، پس میتونه کمی دلتنگیم رو رفع کنه.هر لحظه دلتنگتم، حتی وقتی کنارمی احساس دلتنگی میکنم... یک روزی میاد این دلتنگی‌ها به آخر برسه و قلب بیچاره من آروم‌تر بشه؟_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠نام فیک: دلم برات تنگ شدهتعداد پارت‌ها: مشخص نیستنوبت آپ: دوشنبه‌هاژانر: عاشقانه، پلیسی، کمی غمگینتایپ: ورس

2.5K 21 935
في حب جيل المعجزات

كوروكو تيتسويا فتى يحب كرة السلة لكن لم يقبل في النادي الرياضي.. يقرر تغيير المدرسة و بذلك تتغير حياته حيث يتعرف الى المسمى بفريق جيل المعجزات و خصوصا باحد سيغير حياته

2.1K 10 96
you went🥀رفتـــی

🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤توی راه تیمارستان فریاد می‌کشید +بهش بگید اگه برگرده خوب میشم...💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙سه دو یک حرکت صدای حرکت لاستیک ها روی جاده ، جاده های مارپیج و طولانی ، حرکت بین باند های مختلف لایی کشیدن بین ماشین ها و بالاخره خط پایان ماشین مسابقه ایی زرد رنگ از خط پایان عبور کرد و نفر اول مشخص شد در ماشین باز شد راننده اول پای راستشو بیرون گذاشت و بعد کامل پیاده شد ، پاهای کشیده ، هیکل ورزیده و قد بلند ، موهای بلوطی بلند و پوست برنزه و چشمان رنگین کمانی ، این ها مشخصات راننده ی ماشین بود 🖤💙🖤اگه میخوای بری من جلوتو نمی‌گیرم ، فقط موقع رفتن درو پشت سرت ببند💙🖤💙وضعیتِ‌آپ=پایان‌یافته🥀🌩️

233 44 102
white butterfly

+بنظرت دختره یا پسربه سختی نگاهش و از اون چهره دلنشین گرفت درحالی که کنار جیمین می نشست گفت: نمیدونم...جیمین لب گزید و اروم دستش و به سمت پایین تنه اون موجود برد با لمس بر امدگی بین پاش با ترس و هیجان دستش و عقب کشید و رو به نگاه منتظر کوک با چشمای گشاد شده تند تند لب زد:فاااک اون پسره پسره کوک اون پسره واقعا پسره؟ جونگکوک ناخودآگاه گفت: لعنت..! برای پسر بودن زیادی خوشگله..! ༺༻ ༺༻ ༺༻༺༻کاپل اصلی:کوکوی کاپل فرعی:؟ژانر:فانتزی-کمدی-سفر در زمان-تاریخی-رومنس

7.9K 10 1.5K
Our destiny

جونگ کوک امگا پسری که از بچگی روی پای خودش وایساده و سختی های زیادی کشیده ...به کمک دوستش وارد شرکت RG میشه ولی نمیدونه که از اونجا زندگیش عوض میشه..... ~~~کیم تهیونگ گفت الان بهش؟یا من اشتباه شنیدم شاید گفت پارک تهیونگ نه؟ولی گفت کیم تهیونگ یعنی همونی که من بهش فحش دادم و البتهههه اه همونی که باهاش سکس داشتم رئیس شرکته....~~~کاپل اصلی:ویکوک کاپل فرعی: یونمین،نامجین ،جیهوپزمان آپ‌:نامعلومفیک اولمع حمایت کنید دوستان👋😅🤗

18.4K 11 1.4K
Remember!

"یادت باشه! اگه تو نباشی، هر بار هوا سرد بشه و سپتامبر از راه برسه، من یاد تو می‌افتم. هر وقت از کنار اون مغازه کتابفروشی قدیمی رد بشم، یاد تو می‌افتم. هر بار که از اون پل رد بشم و آسمون پر ستاره‌ی بالای سرم رو ببینم، یاد تو می‌افتم. لعنت بهت... حتی فکر کنم با نفس کشیدن هم یاد تو بیافتم. حالا... حالا بهم بگو. چطور می‌تونی بری وقتی یه خری مثل من دوستت داره؟!"☁️☁️☁️"Remember!"Couples: Vkook, Chanbeak Genre: slice of life, romanceWriter: NilaraTelegram Channel: @Vellichor_magazine

4.5K 24 588 Full
forget

گاهی تو اوج خوشبختی وقتی کنارش هستی میتونه اتفاقی بیوفته که شاید ماها از هم دور باشید ...یا شاید هم نزدیک خیلی نزدیک اما همون لحظه کیلومترها ازش دور باشی...تو باید خودتو اماده کنی برای همه چیز ...تو باید درک کنی حتی اگه اون قولشو زیر پاش بذاره...قوی بودن و انتظار کشیدن تنها کارهایه که می تونی انجام بدی حتی اگه نمی تونی باید انجام بدینمی خوای بری جلو...نمی تونی شاید دیگه اون تورو ...

353 4 21 Full
Prince

"Prince ""شاهزاده "***_***_***彼は黒い墓地に彼の興味を埋めます...در قبرستان سیاه تبار دفع می کند علایقش را ...***_***_***تا مغز و استخونش طعم درد رو چشیده بود . دیگه توانی برای برخاستن و مقابله با زندگی بی رحم و از خود راضیش رو نداشت . اون شکسته بود . خیلی وقت بود که تیکه هاش داشتن هم خودش و هم اطرافیانش رو زخمی میکردن . بوم نقاشی زندگیش کاملا سیاه رنگ شده بود . و برای همیشه سیاه هم میموند .تا عشق دورترین فاصله رو داشت . تا مردنش یه اینچ دیگه مونده بود .تا دیوانگی اش یه خط باریک فرضی وجود داشت . تا تاریک تر شدن قلبش به یه تلنگر بیشتر نیاز نداشت .نابودی بهترین توصیف برایش بود . پدر و مادر ...همسر ...خواهر ... آرامش ... خوشحالی ... فکر آزاد ... همه رو زندگی ازش دریق کرده بود ... تا به چیزی دل بست نابود شد ... پودر شد ... خاکستر شد ... دود شد رفت هوا ... کشته شد ...[Completedl][کامل شده فصل اول ]

11.8K 25 1.5K Full
The Royal Romance عشق سلطنتی فارسی

هر کسی حداقل یه بار تو زندگیش براش سوال پیش اومده که، من چرا اینجام؟ اینجا چیکار میکنم؟ اصلا چطوری کارم به اینجا رسید؟ این اتفاق وقتی برای من افتاد، که به خودم اومدم و دیدم وسط یه سری اشراف زاده و نجیب زاده، دارم برای به دست اوردن دل پرنس تلاش میکنم...ولی الان دیگه نمیدونم چی درسته و چی غلطه. حتی نمیدونم که چی میخوام. تا یه مدت مطمئن بودم که همه خواسته م رسیدن به پرنس عه. ولی الان... سوال اصلی اینه: چی شد که اینطوری شد؟*********************************************سلام سلام سلام! نخوام دروغ بگم اصل داستان مال من نیست. یعنی ایده اصلی مال یه داستان انگلیسی عه و از اون الهام گرفته شده. ولی ترجمه کار خودمه و پیاز داغشو و اینا رو زیاد کردم و خلاصه کلی تغییرات دادم توش:) امیدوارم دوست داشته باشین (داستان اصلی و همه کاراکتر ها: متعلق به شرکت pixelberry)

1.2K 18 105
HappyBerthDay

قبل از شروع وانشات،یه توضیح کوچولو میدم دربارش:اول اینکه امگاورسه،کریس یک آلفاست و سوهو امگا.دوم،خودتون هم میدونین تو دنیای امگاورس بارداری امگاهای پسرامکان پذیره،پس زوج داستانمون ده تاگرگینه کوچولو دارن.سوم،مجموعه وانشاتای تولد،قراره تو تولد هرکدوم از اعضایه پارتش اپ بشه وبا کریس شروع شده،ولی ترتیب خاصی ندارن وممکنه پارت های آینده از نظر زمانی قبل یابعد از این یکی پارت باشن.پس قرارنیست هرهفته آپ‌مرتب داشته باشیم،فقط تو تولدهایامناسبت ها یک وانشات جدید ازهمین مجموعه اپ بشه.درکل پارت ها به هم ربط ندارن،یعنی اینجور نیست که اگر بقیه رونخونین،متوجه داستان این پارت نشید،داستان‌هاروند خاصی ندارن و بیشتر فان وفانتزی هستن وزندگی روزمره وشلوغ خانواده وو رو نشون میدن.در آخر،امیدوارم خوشتون بیاد،این نوشته های کوتاه خنده به لب هاتون بیاره و مثل همیشه حمایت کنین.

4.9K 16 1K
My Lollipop                                           (آبنبات چوبی من)

میا یه دختری که نمیتونه به راحتی باهمه ارتباط بگیره...دقیقا نقطه مقابل اون گین....صمیمی ترین دوستش؛که حالا با اسرار همون مجبور به رفتن یه مهمونی میشه که از اون به بعد زندگی روی دیگه خودشو بهش نشون میده...دارای دو فصل که پشت هم آپ میشن.فصل اول: اتمام یافته(50part)فصل دوم: اتمام یافته(39part)پ.ن: نویسنده تمام تلاش خودش رو میکنه تا هر پارتی که میگذره جذاب تر بشه پس لطفا صبور باشید.🙏🏻🌾(بنا به دلایلی خلاصه رو عوض کردم🥲)

39.5K 93 4.8K Full
Give me back/منو بهم پس بدید

چند روز مونده به روز عروسیش وقتی برای پیدا کردن چند تا شاخه گل رز بخصوص که نامزدش عاشقشه، زمان از دستش در میره و تا دیر وقت بیرون میمونه به خاطر استرسش و ترسش ازتاریکی راهو گم میکنه و سر از جای نااشنایی در میارهمیدونست بالای شهره و جالب بود که فقط از اونجا بوی دو گرگ رو میتونست استشمام کنه! انگار که کس دیگ ای تو اون محله ی اشرافی زندگی نمیکرد! بوی دو الفای اصیل و قوی و...... از شانس بدش هورنی! چقد میتونه غم انگیز باشه که درست چند روز قبل عروسیش دو الفای هورنی و مست بهش تجاوز کنن و صبحش هیچی یادشون نیاد؟! ووقتی جیمین ماجرا رو برای نامزدش تعریف میکنه خانواده نامزدش بااین وصلت مخالفت کنن! و خانوادش از این ابروریزی پاشیده بشه! ولی از همه بدتر......! نامزدش باورش نکنه و جیمین برای اثبات حرفش شکایت میکنه و ازاونجایی که اون دو الفا خیلی گردن کلفت و پرنفوذن کل مدارک اون شبواز بین ببرن و حتی حاضر نباشن جیمینو برای یه لحظه ببینن!!! این وسط میمونه جیمین با قلبی متشکل از چند حس....!!!! شکسته از عشقشغمگین از خانوادشناامید از خانواده نامزدش وپر از کینه و نفرت نسبت به دو الفایی که هیچ وقت قرار نیست چهرشونو از یاد ببره............ درحال اپامگاورس، انگست، امپرگ، انتقامی، هپی اندکاپل: ویمینکوک

18.4K 12 3K