Update
Search: لیتل
836 stories
𝖫 𝗅𝗂𝗄𝖾 𝖫𝗈𝗏𝖾𝗅𝗒 𝗅𝗂𝖿𝖾
{ پایان یافته }خلاصه : " جئون جونگ کوک " آلفایی با درک و فهم ؛ به خصوص با جفت کوچولو و عزیزش ! و" کیم تهیونگ " امگایی که سنش برای ازدواج خیلی کم بود ! کاپل : کوکوی بخشی از داستان : به چشم های سبز آبی جفتش نگاه کرد + چرا قبول کردی نامزدم باشی ؟ ...نذاشت حرف آلفا تموم بشه _ پدر و مادرت رو نمیشناسی ؟؟ با حرص و کمی خشم گفت و سرش رو پایین انداخت آلفا هم تکخند تلخی کرد و سری به نشانه ی تاسف تکون داد+ چرا ... خوب مشناسمشون ! اما امگا دوباره سر بلند کرد و اینبار با چشم هایی مظلوم که جایگزین چشم های عصبیش بود ، به آلفا نگاه کرد _ تو قرار نیست مثل اونا اذیتم کنی ... نه ؟؟؟با مظلومیت گفت و دستش رو آروم سمت دست مشت شده ی آلفا حرکت داد اما زودتر دستش رو گرفت و آروم روش رو نوازش کرد غم بزرگی از اینکه جفتش انقدر معصومه توی دلش نشسته بود + نه عزیزم !! ... به هیچ وجه !!!! ...ژانر : امگاورس ، رومنس ، امپرگ ، لیتل انگست ، هپی اند
don't touch my little boy
دستمو با شتاب از دست قویش کشیدم بیرون.؟:دست از سرم بردار.... چرا همه جا دنبالم میای.؟؟: خودت چی فکر میکنی کیتن؟به سمتم خم شد جوری که لباش به گوشم بخوره زمزمه کرد.؟؟:شایدم واسه این باشه که زیادی شیرین بودی..😏ازش فاصله گرفتم. خواستم فرار کنم که با سدی از مردان سیاه پوش مواجه شدم. با ترس قدمی به عقب برداشتم. ؟؟: میخوای کارو سخت تر کنی لیتل؟لرزش دستو پام بیشتر شده بود. رو زمین نشستمو به سختی خودمو به عقب کشیدم. دستامو جلوم سپر کردم. با دادو گریه گفتم:؟: یکی کمکم کنه...شاید این کار اشتباه بود..... شاید باید به آپا گوش میدادم.... شاید نتونم انتقام بگیرم.... معذرت میخوام اوما نتونستم انتقامتو بگیرم... متاسفم..؟؟:چیزی نیست لیتل بوی. ددی کنارته.تهگی🟰 تهیونگ 🔝
Sugar daddy
پدر شکریکاپل>سومارکژانر:لیتل اسپیس انگست رمنس دراما سد اندشخصیت ها: اعضای ان سی تی + بقیه ایدل ها
𝕃𝕚𝕥𝕥𝕝𝕖 𝕒𝕝𝕠𝕟𝕖 ☃︎
کوک پسری که مادرش مرده و پدرش براش هیچ ارزشی قائل نیستکیم تهیونگ رییس بزرگترین باند مافیایی آسیا که کشتن یک نفر براش مثل آب خوردنهچی میشه اگه این دو نفر ....ژانر : اسمات - ددی کینگ - امپرگ - هپی اند - مافیایی - لیتل کاپل اصلی : ویکوک کاپل فرعی : نامجین - یونمین ...وضعیت : تمام شده
🌈My little Universe💜💫
سلام سازمان حمایت از کودکین معصوممن جئون جونگ کوکم۱۸ سالمه .. ینی داره میشه برای همین زیر سن قانونی ام و به شما مربوط میشممن خیلی انسان خوب و نیکوکاری هستم و اصلا رمان های بد بد نمیخونم و فیلم های بد بد نمیبینمحرفای بد بد نمیزنمفکرای بد بدم نمیکنممدیونین فک کنین دروغ میگممن تک فرزندم و خداروشکر هیچ موجوده دیگه ای مزاحمم نیستبه قوله آپا یکی یدونه خله دیوونهاما من نه خلم و نه دیوونه بلکم خیلیم باهوشم و به درد جامعه میخورمهم اکنون که این نامه را مینویسم مامان و بابام صدام کردن تا راجبه موضوع مهمی حرف بزنیممنم تمام اون موارد بد بدی که البته انجامشون ندادم جلوی چشمامهو نگرانم که ته این صحبته مهم عمرمو بدم شماپس صمیمانه خواهش مندم به دادم برسید جئون جونگ کوک ، سئول"کاپل اصلی : VKOOKکاپل های فرعی : SOPE , NAMJINژانر : رومنس ، فان ، لیتل اسپیس
•Sofia•
سوفیا" نام و داستان زندگی دختریه که افسردگیش تمام لحظات زندگیش رو در بر گرفتهاما یه مرد میتونه معادلات آدمو بهم بریزه؟مثلا جای زخمات رو بفهمه و دقیقا جوری پانسمانش کنه که دیگه خودِ قبلیتو یادت نیاد.2020 - Completed
PITTEL •L.S•
"پیتل"بزرگترین مدرسه ناشناخته جهان..☆لویی یه جایی دور افتاده بهوش میاد و میفهمه حافظشو از دست داده..اون دانش آموز یکی از مدارس ماورالطبیعی جهانه که هری استایلز مدیر اونجاست..لویی هیچکس رو به یاد نمیاره تا اینکه اولین روز با دیدن هری یه اتفاقی براش میفته.. چه گذشته ای واقعا بین اون دو نفر بوده؟☆ژانر|تخیلی و ماورالطبیعی⚠️کل داستان از قبل برنامه ریزی شده و قراره پایان داشته باشه میتونین بدون نگرانی بخونین:)))
![Behind Closed Doors [Persian Translation. Completed]](https://img.wattpad.com/cover/125678611.jpg "Behind Closed Doors [Persian Translation. Completed]")
Behind Closed Doors [Persian Translation. Completed]
هری در هم شکسته!... ..لویی هیچ حس مسئولیتی نسبت به هری نداره!Highest rank #1Thanks depressed smolders bean for your permission
Daddy's Little Boy
[پسر کوچولوی بابا]چندشاتی، مینی فیک.____میشه به جاش فقط تو رو بغل کنم؟پسر کوچکتر توی تخت چرخید و پشتش رو به تهیونگ کرد:-نه خیر! من عروسک نیستم هیونگی!____کاپل: تهکوکژانر: رمنس، فلاف، یه کم لیتل اسپیس
The Way To His Heart
شخصیتاگروه د وانتد،وان دیلیتل میکسشخصیت اصلی لینداس که یه خواهر کوچیکتر به اسم لوسی داره
فتاة الشيطان
الحقائق التي كشفت تلك الليلة صادمة للغاية ، لم يتحدّث أحدنا مع الآخر ابداً ولم أخرج من دوّامة اكتئابي بسبب ما حدث بعد ، كم كرهت الساعة التي رغبت بها أن أكون مافيا ، ليتني لم التقِ بكَ يا جايك ابداً ، ليتني لم أصبح فتاةَ الشيطان في أحد الأيام "
توقف دوق
قيد التعديل مكتمله ✅وصفولدت موليتيا كليمنس وهي مريضة.نسيت أن تغطي نفسها ببطانية وأصيبت بنزلة برد. استيقظت بجانب زوجها بعد 10 أيام بسبب نزلة برد خفيفة.نجت موليتيا بالكاد بين الخيوط الرقيقة للحياة والموت. عندما فتحت عينيها لاحظت أن زوجها يتصرف بطريقة مختلفة عن المعتاد ...؟!***"هل أكلت؟" (الزوج)"نعم." (موليتيا)"أهذا بطن إنسان أكل؟" (الزوج)عبس وهو يمسّك بأسفل بطنها. أمسك معصمها بعناية ، كما لو أنه سينكسر. ارتفع صوته."لماذا معصمك رقيق جدا؟ هل أنت حتى بشر؟ " (الزوج)"هذا ..." (موليتيا)"بتلر!" (الزوج)اندفع كبير الخدم إلى صوته الغاضب ، وتململ معصميه."أحضر لي طعامًا لأكله زوجتي. شيء من شأنه أن يساعدها على البقاء بصحة جيدة. اي شئ بخير." (الزوج)فتح فم موليتيا على كلام زوجها ، لكن لم يخرج صوت. "لقد تناولت للتو وجبة ..."
کچێکە توورەکە و کورە شێتەکە|J.Jk
چی روو دەدات کە کچێک کە بریکاری نهێنی تووشی کوورێکی شێت ئەبێت⭕بەردەوامەنوسەر : ئالیتا🤸🏻♀️🌷
وسط الظلام ❤️🍒
تحكي : عن شهاب. فتى مراهق. يعيش يتيم أبوين : و لديه اخوان هم ميرا و ماجد يتلقون انواع العذاب : مديره الميتم هو لاعب بلابل : ماهر جدا. و يخفي سر لنفسهيخفيه. : و لا احد. يعرفه. لنفسه و لايحب يقلق اخوته و ليس لديه اصدقاء ولكن قريباً سوف يظهرون : ماهر و ضاري. صقر لاعبين. مشهورين و يتلقون مع شهاب. و يطلبون منه انظمام. إلى نادي. : الفجر النصر. 🍒❤️
Deja Vu
قد يقضي الإنسانُ عمره باحثًا عن الشخص الذي يهِبه الدفء، يعطيه سببًا ليحيا كل يوم، وجهٌ يتلهف لرؤيته إن غابَ عنه دقائق! من المستحيل أن ينسى الإنسانُ وجه الشخصَ الذي يُحب أو يغفل عن تفاصيله، لكن ماذا لو كانت أول مرةٍ تراهُ هي المرة الأخيرة؟!
المنفصمة وزعيم المافيا🔞
☠️تنويه.... تتضمن هذه الرواية مشاهد لا تناسب من هم دون 🔞المرجو اخذ هذا بعين الاعتبار🔞السيد جيون ذالك الذي ختمت مصائد الحياة على قلبه وغلفته بجليد أفقده الإحساس تماما... ✨لا يحب و لا يتلقى حبا... يكره الخطأ والمتسببين به... ✨يجمعه القدر مع كيرا تلك الفتاة المنفصمة التي تكاد تشبه بالمجنونة... تدخل حياته دون استئذان لتقلبها رأسا على عقب...✨ فماذا سيحصل يا ترى.. عندما يتواجه الزعيم و المنفصمة.... هذا ما سنعلمه في الفصول القادمة.. _ أعشق انفصامكِ هذا..._و أنا أعشقكَ أنت...
يابوي ليتك حيّ وتشوف حالـــي 😢😢
السلام عليكم طبعا ذي روايتي الاولى 🖤🤍"في أحد احياء الرياض الحبيبه قالت: يبه عادي تكلمني عن امي وليه اعماني ما اشوفهم؟: يبه مهما صار أبيك تكملين دراستك وأبيك تكونين قويه .كان محقق شرطه وقال لها ان صاحب الجوال سوى حادثوتذكرت شلون كانت ايام العزاء قاسيه عليها وبكت لين نامت على سجادتها وهي لابسه الجلال."اسم الروايه الكامل:يابوي ليتك حيّ وتشوف حالـــيتشوف وش هو صار من بعد فرقاكAl-jood🤍🖤
شيخ كلبي
فواز..جنت مستعد اخذها وانعيش ابغداد بس ماانطتني فرصةجوان..ننطيك فرصة شيخ فواز شنو ورانةفواز...جوان. .هاي شجابجفواز..سمعت صوتها بحلم انيجوان..عفت كلشي واجيتلك ياشيخ گلبي كلبي ماكدر يعوفك عبالك انحكم علية اضل بس إلك(و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم)
گـەشـتـی پـاریــس (بەردەوامـە⌛)
خۆشەویستی وەک جەنگوایە : ئاسانە دەست پێ بکەیت بەڵام زۆر قوورسە بووەستم لە خۆشویستنی تۆ 🎼💕love is like war : eazy to begin star but very hart to stop at loving yOu💕🎼؟؟: بلیتەکەم ؟ یۆنئوو : خاتوون تکایە من پێش ئەو لێرە بووم بلیتەکەم پێ بدە "بەتووڕەیی و تۆزێک هاوار " ؟؟" زۆر بە ترسناکی سەیری کرد " : فێربە لەگەڵ لەخۆت گەورتر جوان بدوێی کچی باش ئەگەرنا کارێک دەکەم هەرگیز نەتوانیت دەنگ هەڵ بێنیتەوە یونئوو بەتەواوی بێدەنگ بوو ؟؟: ئەویش بلیتی پاریسی ئەوێت ؟؟ " زۆر بەترسناکی پرسی " کارگوزار: نەخێر بەڕێزم !!!سۆو سۆو سۆۆۆ داینێم یا نا ؟؟