Couple:HYUNLIX, MINSUNGGanres: Action, harsh, mystery, romance, smut🔞Author:NVS: 1402.1.21E: آپ: هر شنبه"اولین باری که چشمام اونو دیدن هیچوقت یادم نمیره انگار قلبم بعد سالها برای اولین بار میتپید "هیونجین ۲۸ ساله بعد دو سال توی پنهان کردن هویت واقعیش از معشوقش شکست میخوره فلیکس تمام قلب و روح هیونجین بود و حتی اگه نمیخواست عاشق یه مجرم جنایتکار باشه حق رفتن رو نداشت.
خلاصه :تهیونگ يه نويسنده معروفه كه بعد از دوسال قرنطينه اولين فن ميتينگشو گذاشته و اونجا پسري ساده ولي زيبارو ملاقات كنه و بنظرتون بعدش چي ميشه؟ كاپل: تهکوک(ویکوک)ژانر:زندگي روزمره،هپي اند .
فقط انگلیسی!خلاصه:همچی از جایی شروع شد که جئونجونگکوک تصمیم گرفت تو یه کتابفروشی برای راهنمای بخش کتابای زبان اصلی استخدام شه...ولی چیمیشه اگر اون بین آ بین روی یکی مشتریهای همیشگیشون کراش بزنه؟...-ژانر:آیو ، چتاستوری ، توییتر ، کمدی ، دانشگاهی ، عاشقانهکاپل اصلی:ویکوککاپلهای فرعی:سپ،چانبک،هیونلیکس،یوبین(یونجون و سوبین)،ناسا(نایون و سانا)،جنلیسا-روزهای آپ:شنبه ، چهارشنبه ، پنجشنبه ، جمعه(تا پارت ۲۰م هرروز آپ داریم)
ماذا يحدث ان انقلبت حياة سبعة فتيه الي جحيم بسبب شخص او شئ مجهول؟تايهيونغ.: هو حي و لكن ايضا ميت فاحذر هو في كل مكان..... كل الحقوق تعود لي ككاتبه اصليه.. 🖤🥀استمتعوا بالقرائه🖤🎻✨
يداه تقترب فتستقر حول عُنقيلا أستطيع التنفُس، هو دائمًا ما يُلاحقُنيلا يُفارق المنام فبات لا يرقُّ لي جفن" إفعل مابوسعك لكن إعلم، مهما فعلتسأظل مُلتحمًا فيكَ مادُمت حيًا تُرزق. "-هيونچين هوانغ-كريستوفر بانغشُرع في السابع من أكتوبر.خُتم في الرابع عشر من يوليو.تنبية : الرواية خالية من أي شذوذجميع الحقوق تعود لي ككاتبة أصلية ولا يُسمح الإقتباس. ©
𝗁𝗒𝗎𝗇𝗅𝗂𝗑 -عشق مثل ستارههایِ کوچک روی بینی و زیر پلک فلیکس متولد شده بود تا ابدش رو متعلق به خودش بکنه، اون ها داغ بودند و سوزناک و هیونجین بی پروا به سمتشون اوج میگرفت، اما حواسش نبود که ستارهها مریض شده بودند." میتونی لمسم کنی؟ اونا میگن لمس کشندهیِ تو تنها راه درمان ستارههای بیمار منه. " - - - - psychological. romance . angst . drama . smut .
"تفضلي وَضْعِيَّةٌ 69او68 " "اعِتقد 68"____هيونجينأيلي"فضلآ لا اساءه للكاتبه او الابطال مجرد خيال""تحتوي علي مشاهدات جنسيه 'سيوجد تحذير'"
اولین فیکم حمایت کنید😉جیمین:خرگوش احمق چرا انقدر غرغر میکنی باز کی تو پاچت گذاشته عین شتر رم کردی؟!جونگکوک:اولا جوجه زشت اونکه تو پاچش همه چی گیر میکنه تویی دوما اون اسب رم میکنه نه شتر !!....... ....امگا های قصه ی ما خاص اگر دوست نداری امگاورس دنبال نکن چون همه چیز بر اساس ذهن نویسنده است..غیرمنطقی برای کسایی که دنبال منطق هستند دنیای امگاورس بدرد نمیخوره...با تشکر ژانر:امگاورس،رومنس،طنز،اسماتکاپل اصلی= Vkookکاپل های فرعی= نامجین، یونمین
مجبور شدم بایستم و منتظر بمونم وقتی جین به سمتم اومد، لبخند مسخره ای به لب داشت:"تو باید کارآموز جدید هونجا باشی" گفت. اخم کردم و نفس عمیقی کشیدم تا عصبانی نشم:"اسم من هونجا نیست، هیونجیه." با خستگی زیاد گفتم هر بار اسمم رو اشتباه تلفظ میکرد. واقعا داشتم برای خودم متاسف میشدم. یهو خندید: "الان حتی اگه بخوامم نمی تونم اسم تو رو اشتباه به خاطر بیارم." او گفت و افزود: "تو خیلی سرگرم کننده ای."نام : No Storyژانر : موزیکال ، عاشقانه نویسنده : MajesticBlue13شخصیت ها: سوهیون، سویون، جین ، جیمینخلاصه : داستان دو خواهر که رویای آیدل شدن در سر دارن و ...*این اثر با اجازه نویسنده اصلی به فارسی ترجمه شده
فیکشن : زندگی اجبارینویسنده : خودم =>کاپل : تهیونگ و هه جین ( دختر پسری ) خلاصه داستان : هه جین دختری یتیم که خانواده پولداری او را به سرپرستی میگیرند اوایل زندگی راحت و خوبی داشت تا اینکه اتفاقاتی زندگی او را تغییر می دهد . او در گذشته اش خیلی سختی کشیده بود و حالا با ازدواج با تهیونگ قرار بود همه اون ها برایش تازه شود .وضعیت : در حال آپ_ به تو چه ها ؟ تو کی باشی ؟ __ من ؟ من کیم تهیونگم کسی که میتونه با ی اشاره زندگی تو به گند بکشه _
Some random fake tweets for seungmin and hyunjinبعض التغريدات المزيفة لسونغمين و هيونجين
"پایان یافته"مقدمه :اودینری....معروف ترین باند تبهکار اون کشور بود..رئیسشون انقدر که بدون به بیرحم ترین شکل ممکن آدم میکشته...به "دویل" معروف بوده..با موهای قرمزش که با دویل مو نمیزد ؛هی دارن شکست میخورن...یکی از اعضا..تمام اطلاعات اونارو لو داده..و حالا اون افتاده دنبالشون......Name : o𝖽𝖽𝗂𝗇𝖺𝗋𝗒Couple : hyunlix, minsungGenre : romantic, crime, mysteryEnd : happy endParts : 10
با صدای نسبتا بلندی صدا زد:"آقا!" نمی دانست اما گویا این لحظه ای بود که بار ها در اشعار عاشقانه ی چینی به خطِ چشم نوازِ کانجی، بر صفحه ی کاهیِ کاغذ سُراییده شده بودند... او هم زیر چشمی نگاهی به مرد انداخت و سرش را پایین آورد. +حالا دیدید نباید از من فرار میکردید؟...اگه من نبودم معلوم نبود...._آخه من که شما رو نمیشناسم...گفتم شما هم...فوری حرفش را قطع کرد. صدایش چه گوش نواز و دلنشین بود. آه! مثل اینکه داشت خواب میدید.غم به دلش ریخت. متاسف شد که چرا تا آن مدت حتی یک بار فرصت اظهار عشق به او پیدا نکرده بود. +حالا من رو میشناسید؟POSTER: Lisa Perrin
Genre : smut , romance , action, horror , BLMain couple: hyunlix Sub- couple: minsungرایحه ی ای دی تی و کلت کمری ۲۰۱۸ ترکیبی نبود که همه میشناختن ولی ترکیب سرگردی بود که شنیدن صداش واسه هورنی شدن و ترسیدن کافی بود ولی لی فاکینگ فلیکس افتاد دست کسی که قرار بود ایندفعه اون هورنیش کنه و بترسونتش بالاخره ....اسیاب به نوبت سرگرد ... :)!
أربعة اصدقاء .. محاميان و شرطيان يذهبون الي عملهم ككل يوم ولكن ......قضية غريبة تقلب حياتهم رأساُ علي عقب وتنقلب من عملية اختلاس طبيعية الي ....ترى ما علاقة القضية بالغرفة رقم 360 واين تقع ولماذا هي مميزة ؟تحالف الأعداء ...-مستمرة- Started : March 16, 2023 ...- Expired : ..
╎⑇ 𝗡𝖺𝗆𝖾: 𝖡 𝖬𝖾╎⑇ 𝗚𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍╎⑇ 𝗖𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝖬𝗂𝗇𝗌𝗎𝗇𝗀, 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗌𝗎𝗇𝗀, 𝖢𝗁𝖺𝗇𝗀𝗃𝗂𝗇╎⑇ 𝗪𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋: 𝖡𝗂𝗇𝖩𝗂𝗇----_ جسمهامون توی فاصلهی نزدیکی از هم قرار دارن؛ درحالیکه روحهامون کیلومترها از هم دورن! گاهی حتی حس میکنم نامرئیام. حس میکنم اسمم رو به خاطرههای خاک خورده، تویِ دفتر خاطراتش سپرده؛ چون اسمم رو صدا نمیزنه.----فیکشن 𝖡 𝖬𝖾 رو میتونید در چنل 𝖦𝗈𝖽𝗌 𝖥𝗂𝖼𝗍𝗂𝗈𝗇 هم دنبال کنید.
☆ ووت و کامنت هنگام خواندن فیک فراموش نشه☆Name: My idol Main couple: Vkook Genres: Smut Angst Drama BDSM Romance Story by sheri Telegram channel: Everythingaboutbtss Up Time: Full+18[پارت ها طولانی هستند] ❌این داستان دارای صحنه ی خشن میباشد پس اگر روحیه ی شکننده ای دارید لطفا این بوک رو شروع نکنید❌"-مگه میشه فراموش کنم طعم خون رو ، اون هم وقتی که تو باعثش بودی؟ مگه میشه فراموش کرد قانون هایی رو که بدنم بهتر از ذهنم اونها رو بخاطر داره؟...من درد کشیدن رو فراموش نکردم تهیونگ...مخصوصا درد هایی رو که تو بهم هدیه دادی..."
𝐇𝐚𝐭𝐞 𝐨𝐫 𝐥𝐨𝐯𝐞....? تهیونگ و جونگکوک هرو آیدلن طبق یه نظر سنجی آرمی ها خواستن که گروه تهیونگ با Black stars یعنی گروه کوک همکاری کنن اما جونگکوک بنا به یه سری دلایل که به گذشتش میرسید خیلی سریع مخالفت کرد...خب قطعاً اون همکاری هنوز شروع نشده کنسل شد :/ولی چی میشه اگه هر دوی اونا به یه ورایتی شو دعوت بشن؟جایی که 6 بوی گروپ همزمان با هم کامبک میدن، همیدگه رو به چالش میکش و با هم رقابت میکنن ورایتی شویی که به اضافه جنجال ها و حاشیه هاش داخلش کلی اتفاق خوب و به یاد موندنی رخ داد اونجا جایی نیست جز... "👑kingdom👑"𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆𝒔 : 𝑉𝑘𝑜𝑜𝑘 ✰ ℎ𝑜𝑝𝑚𝑖𝑛 ✰ 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑔𝑖 & 𝑔𝑖𝑟𝑙 ✰𝑗𝑒𝑛𝑙𝑖𝑠𝑎 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐶𝑜𝑚𝑒𝑑𝑦, 𝐶ℎ𝑎𝑡 𝑠𝑡𝑜𝑟𝑦, 𝑇𝑤𝑒𝑒𝑡, 𝑅𝑒𝑎𝑙 𝑙𝑖𝑓𝑒♡︎𝑯𝒂𝒑𝒑𝒚 𝑯𝒏𝒅𝒊𝒏𝒈♡︎وضعیت: در حال آپزمان آپ: نامشخص شروع: ۱۴۰۱/۰۶/۱۱پایان: ...؟ᵇᵗˢ❤︎ᵇˡᵃᶜᵏᵖⁱⁿᵏلطفاً حمایت کنیددد
Genre : Romance | Smut | Historical | Fantasy | Cap :Vkook | Hopmin or yoonmin or theresom?Secret 😈Up: Author: Amador |حس میکرد به اون مکان تعلق داره...کششی که به مجسمه های درون سالن فرعی موزه داشت رو نمیتونست انکار کنه...انگار یک نفر اونجا بود و صداش میزد. هربار حس میکرد اون مجسمه زیبا با بال های بزرگ و فرشته مانندش، با چشم هایی پر احساس بهش خیره شده...بلاخره تصمیم گرفت برای یکبار هم که شده، بر ترسی که از اون سالن تاریک بهش القا میشد غلبه کنه و به سراغ اون مجسمه که جدا از بقیه ازش نگهداری میشد، بره...جلو رفت و در یک متری اون بت زیبا ایستاد. نگاهش و حتی تک تک اندام هاش ماهرانه برش خورده بود... البته جونگ کوک اینطور فکر میکرد...جلو رفت و از میله محافظرد شد. دستش رو روی گونه مجسمه و بعد سینه اش گذاشت...حس ارامشی که بهش منتقل میشد رو درک نمیکرد. سنگینی روی قلبش برداشته شده بود و حس میکرد به جایی که بهش تعلق داره برگشته...چشم هاش رو بست و اینقدر در ارامش غرق شد که نفهمید مجسمه در حال ترک خوردنه...با فرو رفتن در اغوش گرمی و حس پیچیدن پر های نرم به دورش، به خودش اومد...شوکه به نقطه ای خیره بود و صدای گرمی در گوش هاش پیچید: خیلی وقته منتظرتم دلبر...___________________________________________(تمامی سازمان ها، شخصیت ها، نسبت ها و اتفاقات درون فیکشن، ساخته ذهن رایتر می باشد و به دور از
موهیتوی بنفش | 𝖯𝗎𝗋𝗉𝗅𝖾 𝗆𝗈𝗃𝗂𝗍𝗈تلقین چیزیه که روی ناخودآگاهِ انسان تاثیر میزاره، اگر با یک چیزی مدام مغزت رو به گا بدی و با خودت تکرار و تلقین کنی، قطعا توی ذهنت شکل میگیره. اما نه عاشق بودن! عشق رو نمیشه با تظاهر، پول و مال و زیبایی بدست آورد. تظاهر به دوست داشتن فقط میتونه احساساتِ واقعی که داری و ناخودآگاهت سعی داره اونهارو از خودآگاهت مخفی کنه، برات رو کنه و تورو تو یک بگایی بندازه!ژانر ↶عاشقانه، کمدی، کمی دراما، اسمات کاپل ↶«اصلی - ویکوک» تهیونگ↑- جونگکوک↓«فرعی - سپ»قسمتی از فیک ↶_به من نگو موهیتوی بنفش!_پس چی بگم؟ غیر ازینه که مثل یک موهیتو تو یک روزِ تابستونیِ گرمِ تخمی، برام لذت بخش و آرامش بخشی؟ غیر ازینه که با اون موهای بنفشِ دلبرت، ضربان قلبم رو روی هزار میبری و کاری میکنی دلم بخواد هرروز صبح اون تار های بنفشِ لعنتی روی سینهم باشن؟ خب بیشعور. تو خودِ موهیتوی بنفشی!•روزِ آپ: سه شنبه ها•
کاپل: تهکوکژانر: رمنس، درام، مدرسه ایاواخر سال 2017 ، در اواسط محله ای واقع در بوسان کره جنوبی؛ مدرسه ای تاسیس شده بود؛ مدرسه ای مختص پسرهای خانواده هایی با رده ی بالای اجتماعی. پسر های باهوشی که مسئولین مدرسه، موفقیت تحصیلیشون در آینده رو تضمین میکردن. با این وجود، عجیب نبود اگه آقا و خانم جئون اصرار داشتن تک پسرشون، جونگکوک، در اونجا تحصیل کنه.با اینحال جئون کوچک علاقه ای نداشت دوست های قدیمی و دوست دختر محبوبش رو ترک کنه و به مدرسه ی پسرهای کت شلواری و مغروری بره که طبق عقیده ی خودش چیزی از رفاقت سرشون نمیشد.اما اون مدرسه جدا از فشار درسی و دانش آموزای مضحک، دو دوستی رو بهش تقدیم کرد که قلبش رو وادار به احساسات جدید و مغزش رو به روی دیدگاه های تازه ای باز کردن.تهیونگ، پسری با دیدگاه های عجیب و آرمان گرا که سختی های زندگیش، به سمت مواد سوق داده بودنش. و جیمین، دوست خانوادگی قدیمی جونگکوک که هوش و استعدادش زبان زد خانواده ی جونگکوک بود و قلب بزرگش، آرامش رو به اطرافیانش تقدیم میکرد. اما اگر دفتر خاطرات کوچیکی، جایگزین جونگکوک برای شنیدن حرف های دوست عجیبش، تهیونگ، میشد و این رابطشون رو سردتر میکرد چی؟ اگه حتی تلاش های جیمین هم نتیجه نمیداد چی؟
☆خوابگاه بزرگی با 200 دانشجوی پسر حالا توی ساعات خاموشی خودش بود.درحالت عادی باید همه ی دانشجوها توی این ساعت درحالی که پتوهاشون رو بغل گرفتن خواب میبودن...پس چرا از آخرین اتاق طبقه ی دوم این ساختمون قدیمی و بزرگ بوی بیداری به مشام میرسید؟ خب...وقتی داستادن داره حول شخصیت اصلی که پسری بازیگوشه میچرخه این یه چیز عادیه....نیست؟هیچ وقت شخصیت اصلی مثل بقیه نیست مگه نه؟-فردا تولدمه و میخوام که یه کار خاص انجام بدم ولی هیچی به ذهنم نمیرسه...برای همین بیدارتون کردم تا بهم چندتا ایده بدید...خب حالا بگید ببینمبه نظرتون باید چیکار کنم؟☆Couple: Jeonglix,Changjin☆Genre: Comedy,Romance,Fluff☆Type: Mini Fiction
☆من کاملا مطمئن بودم که اونها قراره آخرین و تنها کسایی باشن که انتخاب کردن حضور آدم عجیبی مثل من رو کنار خودشون تحمل کنن.و من مطمئن بودم که قرار نیست تغییر دیگه ای تو دنیای کوچیکم اتفاق بیوفته...چون من محکوم به تنهایی تو دنیای کوچیکم، پشت دیوارهای یتیم خونه و دیدارهای مخفیانه ام با سونگمین بودم.تا اینکه درست یک ماه قبل از تولد هجده سالگیم...مردی که نه چهره اش رو دیدم و نه حتی اسمش رو میدونم... تصمیم گرفت من رو به سرپرستی بگیره...با بی رحمی من رو از دنیای کوچیکم بیرون بکشه و تو دنیای بزرگی که برام غریبه بود تنهام بذاره...و حالا حس بچه ای رو دارم که تو یه پیاده روی شلوغ رها شده و تنها چیزی که میخواد...اینه که یکی دستش رو بگیره و از این دنیای وحشتناک نجاتش بده..."☆اون مرد حتی حاضر نیست با من رو به رو بشه...من چجوری میتونم اون رو خانواده ام بدونم و بهش تکیه کنم؟☆-اون اینجا بود...☆Couple:Hyunsung,Jilix,Jeonglix,2Min☆Genre:Romance,Fantasy,Fluff,School Life☆Type: Full Fiction
بَـعْـضُ الـمَـشَـاعِـر الصَادِقَـة، تَـلِـيِـهَا أَفـعَـال مُـشِـيـنَة رُوح بَـرِيِـئَـة، تَـرتَـكِـب أَفْـعَـال سَـيِـئَة تَـحْـتَ مُـسَـمَـى الحُـب. الـقَـدَر لَا يَـصْـمُـت عَن الأَفـعَـال الـبَـذِيـئَـة، وهَـذَا الفتَىٰ أَكـثَـرَ مِـنهَـاحَـتَـى إِن قـَرَرَ أَن يَـبْـدَأ حَـيَـاة هَـادِئِـة وَ يُـنـشِـإ عَـائِـلَـة، سَـيَـنَـالُ مِـنْـهُ الـقَـدَربِـطَـرِيقَـةً، أَو بـِأُخـرَىٰرواية مقتبسة من عالم الفيكجميع الحقوق تعود إليّأعتذر لأي شخص إن كتبت عنه شيئ خاطئ★لَا تحتَوِي الروَاية علىٓ علَاقات ثُلاثِية. ★لَا تحتَوِي الروَاية علىٓ "فِتيان بِـ أعضَاء أُنثوَية" ولَا العَكس. إستَمتِعُوا☆
القصة جرت في العصر الفيكتوري♛🤎♛ابطال القصة:تاي و جيني (تايني)... هيونجين و ييجي (2 hwangs)... ايان يونا .... ೋ❀❀ೋ═══ ❀ ═══ೋ❀❀ೋ كيم تايهيونغ هو الاكبر بين اخوته وكيم هيونجين هو الاوسط و الاصغر هو كيم ايان اما عن الفتاة الوحيدة وهي كيم ايو انها الصغرى والمحبوبة... ابناء ملك كوريا... اما عن جيون جيني هي ابنة فلاح (فلاحة)، و جيون ييجي هي اخت جيني و جيون جونغ سوك هو اخ جيني الاكبر، و بارك يونا هي ابنة الجنرال بارك... يعمل الجنرال بارك في القصر مع والد تايهيونغ (الملك). وهو يده اليمين... ╞═════𖠁𐂃𖠁═════╡سوف تعرفون المزيد من القصة.... لا يوجد وقت محدد للنشر... اتمنى منكم دعمي.♥︎.